نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 316
شنيديم اما چه دانيم كه اين سخن الهى است تو چنان كن كه ما خدا را به بينيم تا خاطر ما جمع شود و تصديق رسالت تو از روى يقين بكنيم . حضرت موسى فرمود كه خداوند عالميان مجرد است و محالست ديدن او اگر غرض حجتست و برهان ، حجتها و برهانها تمام كردم بر عالميان . گفتند اينها فايده ندارد ما ايمان به تو نمىآوريم تا خدا را نه بينيم . پس صاعقه آمد و هر هفتاد كس سوختند . پس حضرت موسى گفت خداوندا من چگونه به نزد بنى اسرائيليان بروم كه منتخب ايشان همه مرده باشند خواهند گفت تو ايشان را بردى و كشتى ، پس به دعاى حضرت موسى خداوند عالميان ايشان را زنده گردانيد ، باز شروع در مطلب اول كردند و بعد از معارضات بسيار گفتند تو باسم خود طلب كن و تو ببين و ما را خبر ده كه چگونه است تا معرفت ما چنان كه بايد بجناب اقدس او حاصل شود . خطاب رسيد كه يا موسى سؤال كن من ترا مؤاخذه نمىنمايم به جهالت اين قوم ، پس حضرت موسى سؤال نمود كه * ( رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ ) * خداوندا خود را به من نما من ترا ببينم خطاب رسيد كه هر گز مرا نمىتوانى ديدن و ليكن نظر به كوه كن اگر كوه قرار گيرد تو مرا مىتوانى ديدن ، پس حق سبحانه و تعالى آيتى از آيات خود را بر كوه تجلى كرد كوه از هم پاشيده شد و در اطراف عالم متفرق گشت ، و پاره بزرگترش نجف اشرف است كه تلى است كه نسبت به آن زمينها يك منار بلندتر است ، و حضرت موسى بيهوش شد و چون به هوش آمد از اين سخن استغفار نمود و گفت خداوندا تو مىدانى كه من مىدانستم كه ترا نمىتوان ديدن و من بر اين ايمانم . پس ممكنست كه ايشان طلبيده باشند قرب و بعد را ، و حضرت موسى به ايشان گفته باشد كه حق سبحانه و تعالى از قرب و بعد صورى منزه است ، و اين هر دو از لوازم جسم است ، و ايشان مبالغه كرده باشند و بامر الهى حضرت
316
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 316