باشد [1] و بنا بر اوّل هم معلوم نيست كه آنچه در نزد عرب صنج مىگفتهاند ، اين صنج باشد ، بلكه گاه است كه از مفرغ دو چيز مىسازند و به انگشتها مىكنند و به يكديگر مىزنند و رقص مىكنند كه آن را در اين زمان در ميان عجم « چغانه » [2] مىگويند و شكى نيست كه اين از آلات طرب است . پس بنا بر اين ، آنچه در حديث وارد شده كه « إيّاكَ و الصَوانِجَ ؛ فإنّ الشيطانَ يركض معك و الملائكة تنفرّ عنك » [3] دلالت آن در خصوص اين صنجى كه در تعزيه مىزنند ، واضح نيست و دخول اين تحت عموم آلات لهو هم ممنوع است . و امّا صنجى كه در دف مىباشد ، پس آن عبارت است از حلقه هاى مس و چيزهاى كوچكى كه در أطراف دايره معلَّق مىكنند كه صدا مىكند ، و اين اطلاق ديگر است از براي صنج ، و محتمل است آنچه در حديث است هم مراد اين باشد ؛ چنانكه جمعى از فقها كه دف را استثنا كردهاند در عروسيها ، مشروط كردهاند به اينكه دف خالى از صنج باشد . [4] براي اطلاع مبسوط از شرح حال و آثار محقّق قمى به منابع زير رجوع كنيد :
[1] الصحاح ، ص 325 ، « صنج » : « الصَنْج الذي تعرفه العرب ، و هو الذي يتّخذ من صُفْرٍ يُضرَب أحدهما بالآخر . و أمّا الصَنْج ذو الأوتار فيختصّ به العجم » . [2] براي اطلاع از معناى چغانه ، رك : واژه نامهء موسيقى إيران زمين ، ج 1 ، ص 330 - 332 . [3] الفقيه ، ج 4 ، ص 59 ، ح 5093 ؛ بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 356 ، و ج 103 ، ص 191 در بحار « صوالج » و « صولجان » آمده است نه « صوانج » . [4] جامع الشتات ، چاپ اوّل ، ج 2 ، ص 663 664 .