الثَقَلان » . يعنى : عشق ، طلبكارى است كه اگر جنّ و انس مدد كار شوند ، حق او را ادا نمىتوانند كرد . نظم < شعر > هر چه گويم عشق از آن برتر بُوَد عشقْ امير المؤمنين حيدر بود < / شعر > ديگر گفتهاند : « العِشْقُ داء يُميت به العاشِقَ وَالعاشِقُ به يَفْتَخِر » . عشق دردى است كه عاشق را به آن درد هلاك مىسازد و عاشق افتخار دارد كه عشق او را كشته و به دردِ عشق مرده . اگر كسى گويد كه : اطبّا گفتهاند كه عشق ، مرضى است سَوداوى كه از كثرت تصوّرِ معشوق به هم مىرسد و علاجش ترك تصوّر آن است و اشتغال به