در وقتى كه در جنگ حُنَيْن ، به تنِ تنها بر صف لشكر خصم مىتاخت اين بيت به زبان مبارك خود مىفرمود كه او را بشناسند و صلى الله على محمّد و آله . هشتم : در كتاب من لا يحضره الفقيه ، رئيس المحدّثين آورده كه « سأل رَجُل عليَّ بن الحسين عليهما السلام عن شِراء جارِية لَها صوت . فقالَ : ما عَلَيْكَ لَوِ اشْتَرَيْتَها فَذَكَرتكَ الجَنَّة » . [1] يعنى سؤال كرد مردى از حضرت امام زين العابدين عليه السلام از خريدن كنيزك خوش آوازى كه براى او به آواز خوش مىخوانده باشد . حضرت فرمودند كه اگر خواندن آن كنيزك بهشت به ياد تو مىدهد بِخَر كه باكى نيست . و بعضى تأويل كردهاند كه بخر تا به خواندن قرآن و كلامى كه زهد و ترك دنيا تو را ياد دهد ، تو را موعظه باشد . و از اينجا معلوم مىشود كه اگر كلام لهو و باطل باشد مذموم است و هر چه خدا به ياد مىدهد خوب و ممدوح است . و صدوق اين را حمل كرده بر صوتى كه قرآن بخواند يا زهد و فضائل در آن خواندن باشد و به سر حدّ غنا نرسد و جمعى كه در قرآن غنا را جايز مىدانند ، جواب گفتهاند كه مراد ، صوت حسن است و اگر نه هر كس مطلق آوازى دارد كه قرآن با آن تواند خواند . پس بنا بر اين توجيه معنا چنان مىشود كه كنيزكى است كه نطق و لسان او به قرآن خواندن مىگردد به جزم ، پس مراد دانستن قرآن است . يعنى جاريهاى است كه قرآن مىتواند خواند و بر اهل انصاف مخفى نيست كه اين معنا را به اين عبارت ادا نمىكنند كه « لها صوت » چه ، نام قرآن اصلًا مذكور نيست . آرى ، اگر بگويند كه صوت حسن غير غناست وجهى دارد و در اين صورت جواب آن كه صوت حسن بى طرب نيست ، چنانچه شتر را به طرب مىآورد و صوت حسن مطرب چنان كه بعضى