و نزد ايشان كنيزان هستند كه غنا مىكنند و عود مىنوازند . پس بسيار مىشود كه من طولى مىدهم نشستنِ خود را در آن بيت الخلا از جهت آنكه از ايشان را بشنوم . پس آن حضرت فرمود كه : مكن اين كار را . آن مرد گفت : به خدا قسم كه من نمىروم به پيش ايشان ، اينكه گفتم محضِ آوازى است كه مىشنوم . آن حضرت فرمود كه : « لِلَّه أنتَ » ( و اين كلمه را در مقام تعجّب استعمال مىكنند . و در بعضى از نسخ كافى به جاى اين عبارت لفظ « تالله تُبْ » واقع است ، يعنى به خدا كه از اين عمل توبه كن ) . آيا نشنيدهاى كه حق تعالى مىفرمايد كه : * ( « إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْه مَسْؤُلًا » ) * . مجمل تحت اللفظ اين آيه اين است كه حضرت الله تعالى مىفرمايد كه : بدرستى كه گوش و چشم و دل ، از همهء اينها مردم پرسيده مىشوند . بعد از آن ، آن مرد گفت : بلى به خدا كه گوييا من نشنيده بودم اين آيه را از هيچ عجمى و از هيچ عربى و لا بد چون دانستم كه حق تعالى چنين مىفرمايد ، ديگر عود نمىكنم به اين گناه إن شاء الله ، و بدرستى كه من طلب آمرزش مىكنم از اين گناه . پس آن حضرت عليه السلام به او گفت كه : برخيز و غسل كن و نماز كن . بدرستى كه بودى تو بر گناهى عظيم ، چه بد بود حال تو اگر با اين حال مىمردى . شكر خدا كن و از خدا بخواه كه توبهء تو را قبول كند از هر چيزى كه او نمىخواهد . پس بدرستى كه حضرت حق تعالى مكروه نمىدارد مگر قبيح را و قبيح را بگذار با اهل قبيح . پس بدرستى كه از براى هر چيزى اهلى