ترجيح جمله اسميّه در اينجا بلكه در اغلب ايقاعات ، بر جمله فعليّه ماضويه كه اصل در عقود بود ، اين است كه اوّل هم لازم و هم جملهء اسميّه است ( 1 ) پس لزومش دالّ است بر اين كه قبول نمىخواهد بلكه با همين لفظ رها شدن متحقّق مىشود و جملهء اسميّه بودنش دالّ است بر دوام و ثبوت و تحقّق وى [ آن ] در حال . و چون رفع علاقه صعب از ايجاد علاقه است هم چنان كه اشتراط عدلين نيز در اينجا نه در نكاح كه ايجاد علاقه بود مشعر به اين است لهذا تأكيد وى [ آن ] به دوام و ثبوت و تحقّق به محض تنطَّق ، انسب به حكمت حكيم مطلق است كه تا رفع ريب و شكّ بالمرّة بشود بخلاف طلَّقت