مثل اين كه خانه را عاريّه كند از براى سكنى ، و حيوان را عاريّه كند از براى سوار شدن و بار كشيدن . پس اگر جواهر باشد مثل اين كه باغى را عاريّه كند از براى خوردن ميوهء وى [ آن ] و يا زراعت را عاريّه كند از براى فروختن از براى خودش ، حرام است مگر حيوان فحل را از براى جهانيدن به حيوان مادهء خودش ، بلكه به حيوانات ديگران نيز اگر چه با اجرت باشد . و گوسفند و بز را از براى خوردن شير آنها ( 1 ) كه اين دو تا جايز است و حال آن كه جوهر تلف مىشود نه عرض و لكن احوط ترك است . و صيغهء وى [ آن ] اين است كه معير گويد : « اعرتك هذا المال » . يعنى : عاريه دادم به تو اين مال را كه عين آن را به امانت نگه دارى و منافع اعراضيهء او [ آن ] را مالك شوى . پس مستعير گويد : « قبلت العاريّة » . يعنى : عاريّه قبول كردم اين مال را كه عيناش را محافظت نمايم و منافع اعراضيّهء وى را مالك باشم . ( 2 ) و در اينجا نيز هر لفظى كه دلالت بر مدّعى كند كافى است . پس بسيار كم مىشود كه بىعقد باشد . زيرا كه غالبا مستعير مىگويد : فلان كتاب شما را مىخواهم مطالعه كنم ، پس معير مىگويد : برادر ( 3 ) و يا مىگويد ببر . اين است كه قبول فعلى كافى است . پس به محض