اگر ولىّ ، جدّ باشد . و اگر هر دو صغير باشند ، پس اگر ولىّ هر دو جدّ باشد ، پس وكيل جدّ دختر بگويد : « أنكحت ابنة ابن موكَّلى زينب ابن ابن موكَّلك أحمد على الصّداق المعلوم » . يعنى : به زنى دائمى دادم دختر پسر موكَّل خودم زينب را ، به پسر پسر موكَّل تو احمد ، بر صداق معلوم . پس وكيل جدّ پسر گويد : « قبلت النّكاح لابن ابن موكَّلى أحمد على الصّداق المعلوم » . يعنى : قبول كردم به زنى دائمى ، دختر پسر موكَّل تو زينب را ، از براى پسر پسر موكَّل خودم احمد بر صداق معلوم . و ساير وجوه را نيز از اين مستفاد مىتوان نمود و همچنين فضولى را ( 1 ) بلكه اقسام ضمير صلاحيّت از براى فضولى دارند زيرا كه اسم بردن ضرور [ ى ] نيست . و بدان كه : همان لفظ نكاح كافى است و با تزويج خواندن ، ضرور [ ى ] نيست . و امّا اگر خواسته باشند تنها با او [ آن ] بخوانند ، او [ آن ] نيز اجماعا كافى است . پس وكيل زوجه گويد : « زوّجت موكَّلتى زينب موكَّلك أحمد على الصّداق المعلوم » . يعنى : به زنى دائمى دادم موكَّله خود زينب ، را به موكَّل تو احمد ، بر صداق معلوم . پس وكيل زوج گويد : « قبلت التزويج لموكَّلي أحمد على الصّداق المعلوم » .