نام کتاب : رسائل فقهى ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 336
ظلم دارد مانند سيلى زدن ضرورى براى جلوگيرى از يك جنايت ، در اين مورد موضوع عوض شده است نه اين كه ظلم است و قبيح است . گروه دوم افعالى هستند كه مقتضى حسن و قبح هستند ، مثل صدق و كذب . صدق مقتضى حسن است و داراى بايستى است و كذب هم مقتضى نبايستگى است نه ذاتى آنها ، لذا با عوارضى تغيير پيدا مىكند نه از باب اين كه چيزى كه ذاتى است تغيير پيدا مىكند . صدق همه جا نيكو است الَّا اين كه عارضى بر آن عارض بشود كه حسنش را مقتضى سازد ، كذب هم همين طور است . گروه سوم مباحات است : « لا يقتضى الحسن و لا القبح فى نفسها » كه بستگى به دواعى و انگيزهها دارد . سؤال - مبناى فتواى بعضىها اين است كه طنز از مقوله سوم است . جناب عالى فرموديد از مقوله دوم است ، يعنى طنز مقتضى حسن و قبح است و از مباحات اصليه نيست ، چنانكه قبح آن نيز ذاتى نيست . بفرماييد براى اين مدّعا چه دليلى را ارائه مىفرماييد يعنى معناى اين كه طنز مقتضى قبح و زشتى است ، چيست ؟ پاسخ - دليل اين است كه اگر شما در طنز ، واقعيت را مىگوييد ، پس چرا ظاهرش را خوشايند مىسازيد و با كلمات بازى مىكنيد ؟ صريحا به طرف بگوييد كه شما داراى اين عيب هستيد ، شما به آنها صريحا بگوييد كه شما كوريد ، جاهل هستيد ، چرا با لطافت و ظرافت و نازك كارى مطالب را قالبگيرى مىكنيد و واقعيت را آن چنان كه هست ارائه نمىدهيد ! ؟ لذا خلاف واقع در طنز وجود دارد .
336
نام کتاب : رسائل فقهى ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 336