« در ارتباط قرار دادن من بىنهايت كوچك با ذات بىنهايت بزرگ » كه همان ارتباط انسان با خدا است ، براى مردم خوب بفهمانيد و تأثير اين ارتباط را در گسترش « من انسانى » در جاذبيت كمال قابل درك بسازيد . چنين مردمى نماز را در « حيات معقول » مانند تنفس در « حيات طبيعى » تلقى خواهند كرد .
2 - اگر شما بتوانيد معناى حج را كه عالىترين عامل الغاى آلودگىها و خصوصيات شخصيّت مجازى است [1] ، براى انسانها درست تفهيم نماييد ، اشتياق و رغبت جدى مردم براى انجام چنين عمل سازنده اى را به حركت آورده و او را راهى آن معبد سترگ عالم بشريت خواهيد كرد و او همراه لبيكهايش كه بيان كنندهء قلهء مرتفع وجود اوست ، چنين زمزمه خواهد كرد :
< شعر > سر خوان وحدت آن دم كه دم از صفا زدم من به سر تمام ملك و ملكوت پا زدم من در ديد غير بستم بت خويشتن شكستم ز سبوى يار مستم كه مىولا زدم من پى حك نقش كثرت ز جريدهء هيولى نتوان نمود باور كه چه نقشها زدم من در دير بود جايم به حرم رسيد پايم به هزار در زدم تا در كبريا زدم من قدم وجود در بارگه قدم نهادم علم شهود در پيشگه خدا زدم من < / شعر > 3 - اگر شما ضرورت و عظمت احساس برين تكليف را براى مردم بفهمانيد و طعم حياتى عمل به دستورات و قوانين را به انسانهاى جامعه بچشانيد ، قطعى است كه او با عمل به اين معروف كه حيات بخش جان او است هر گز دنبال منكر زشت و وقيح به نام « روابط » نخواهد رفت ، و « ضوابط و قوانين اجتماعى » را مقدم بر « روابط » تلقى خواهد نمود .
4 - بديهى است كه اگر لوازم و نتايج خانمان سوز منكرات اعمال جنسى و بىپروايى به دروازهء ورود و خروج زندگى را به وسيلهء آمار صحيح كه قطعا مىتوانيد از جوامع مبتلا به آنها به دست بياوريد ، به خوبى توضيح بدهيد و از نظر تجارب علمى ، آنها را مورد اثبات قرار بدهيد ، ترديدى نيست در اين كه موقعيت شما را در اين مسير تا حدى

[1] اين آلودگىها و خصوصيات شخصيت مجازى همواره زنجيرى سنگين بار بر دست و پاى شخصيت حقيقى آدمى مىباشد .

240