نام کتاب : رسائل فقهى ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 89
* ( 3 - ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ الله لَه سُنَّةَ الله فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكانَ أَمْرُ الله قَدَراً مَقْدُوراً ) * [1] * ( ) * ( بر پيامبر مشقّتى نيست در آن چه كه خدا براى او فريضه قرار داده است ، « اين » سنّت خداوندى است پيش از اين گذشتهاند و امر خداوندى قدرى معيّن بوده است . ) كلمات نفى كه متعلق به حرج است در جملات مزبوره مطابق قانون ادبى كه مىگويد : اگر كلمهء نفى به نكره وارد شود ( نكره در سياق نفى ) دلالت بر عموم مىكند ، اثبات مىكند كه حرج هم مانند ضرر و ضرار به طور عموم منفى است ، لذا مىتوان گفت كه جمله « لا حرج في الدين » قانونى است كه از قرآن استفاده شده است . و اما رواياتى كه در بارهء همين قاعده با اشكال گوناگون وارد شده است ، خواه مستقلا و خواه به عنوان تطبيق مورد بر آيات مزبوره ، به حدى فراوان است كه احتياجى به ذكر نمونه آنها ديده نمىشود . معناى حرج غير از عدم قدرت عقلانى است بايستى توجه نمود كه مقصود از حرج ، عدم قدرت عقلى نيست بلكه مشقّت و ناراحتى است ، اگر چه عقلا انجام آن كار مشقت بار امكان پذير بوده باشد زيرا اگر مقصود عدم قدرت عقلى بوده باشد ، هم در آيات ديگر مورد تذكر قرار گرفته است و هم از نظر عقلى ، بديهىترين اصول تمام عقلاى دنيا است . اما آيات ، هر چه كه در مضمون آيه ذيل است دلالت به سقوط تكليف در مورد ناتوانى عقلى دارد : * ( لا يُكَلِّفُ الله نَفْساً إِلَّا وُسْعَها . . ) * ( خداوند هيچ نفسى را به بيش از قدرت آن ، مكلَّف نمىسازد . ) و اما از نظر عقلى هيچ ترديدى در اين نيست كه انجام تكليفى كه غير مقدور است به هيچ وجه قابل مطالبه نمىباشد ، لذا در فقه اسلامى ، قدرت عقلى بر انجام تكليف يكى از شرايط عمومى محسوب مىگردد . و احتياجى به وضع قانونى براى اين كه اثبات كند كه