سرنوشت ناگوار مشروطه در ايران كه به حاكميت استبداد سياه خاندان پهلوى منتهى شد ، و حوزه و روحانيت و رهبران مشروطه را مأيوس ساخت ، از ارزش و اهميت اين اثر نمىكاهد ، هر چند نائينى از اينكه كتابش پشتوانهء چنان مشروطهاى باشد و مورد سوء استفادهء قدرت طلبان و فرصت طلبان مدّعى مشروطه خواهى قرار گيرد ، ابا داشت و ناراحتى خود را از انتشار كتابش در آن شرائط مخفى نمىكرد ، با اين حال سرنوشت مشروطه موجب كناره گيرى كلَّى نائينى از عرصه هاى سياسى - اجتماعى نشد ، شخصيتى چون او نمىتوانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمين بىتفاوت باشد . در ماجراى هجوم روسيه به شمال ايران در سال 1330 ه . ق ، در كنار علماى نجف به رهبرى مازندرانى براى حركت به سمت ايران آماده شد [1] ؛ چه اينكه در ماجراى جنگ جهانى اول و اعلان جهاد بر ضد انگليس در عراق در سال 1333 ه . ق نيز در شمار علمايى قرار گرفت كه در جبهه و جهاد حضور جدّى داشتند [2] . پس از به قدرت رسيدن ملك فيصل ، توسط انگليسيها و تشكيل كابينه و اعلان انتخابات عمومى براى ايجاد مجلس مؤسسان ، نائينى همگام با علماى ديگر با آن مخالفت كرده و شركت در انتخابات را تحريم نمود . فيصل و حاميان خارجى او كه برگزارى انتخابات را در چنين وضعيتى ناممكن مىدانستند ، به زور متوسل شده و شيخ محمد خالصى زاده و سيد محمد صدر را به ايران و پس از مدتى در سال 1341 ه . ق ، شيخ مهدى خالصى را كه رهبرى اين حركت را بر عهده داشت ، به حجاز تبعيد كردند . سيد ابو الحسن اصفهانى و محمد حسين نائينى به همراه تعدادى از علما
[1] سيد حسن شبرّ ، تاريخ العراق السياسى المعاصر ، ج 2 ، ص 125 . [2] عبد الهادى حائرى ، تشيع و مشروطيت ، ص 156 به نقل از آية اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى كه خود در اين جهاد حضور داشت .