عدم تخطَّى خلفاى اوّلين از اين سيرهء مقدّسه و ترقّيات فوق العادهء مترتّبهء بر آن هم ، از وقايع صدر اول تفصيلا معلوم [ است ] . [ امام على و مشورت خواهى ] و حضرت شاه ولايت - عليه افضل الصلاة و السلام - هم در طى خطبهء مباركه كه در بيان حقوق والى بر رعيّت و حقوق رعيت بر والى در صفين انشاء فرموده ، به قاطبهء حاضرين - كه عددشان را از پنجاه هزار نفر كمتر نگفتهاند - مىفرمايد : « فلا تكلَّموني بما تكلَّم به الجبابرة و لا تتحفّظوا منّي بما يتحفّظ به عند أهل البادرة و لا تخالطوني بالمصانعة ، و لا تظنّوا بي استثقالا فى حقّ قيل لي ، و لا التماس إعظام لنفسى ؛ فإنّه من استثقل الحقّ أن يقال له أو العدل ان يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه فلا تكفّوا عن مقالة بحقّ أو مشورة بعدل » [1] . چقدر سزاوار است ما مدّعيان مقام والاى تشيّع ، اندكى در سراپاى اين كلام مبارك تأمّل كنيم و از روى واقع و حقيقت رسى و الغاى اغراض نفسيّه ، اين مطلب را بفهميم كه اين درجهء اهتمام حضرتش در رفع ابّهت و هيبت مقام خلافت از قلوب امّت و تكميل اعلى درجات آزادى آنان و ترغيب و تحريصشان بر عرض هر گونه اعتراض و
[1] . نهج البلاغه ، خ 216 ؛ با من آنگونه كه با گردنكشان سخن گفته مىشود ، سخن نگوييد و آنچه كه از مردم خشمگين پنهان داشته مىشود ، از من پنهان مكنيد و با من به تظاهر و چاپلوسى رفتار نكنيد ، و دربارهء من گمان مبريد كه اگر حقّى گفته شود ، بر من گران آيد و يا مرا به بزرگى تعظيم نمائيد ، زيرا كسىكه گفتن حق بر او يا پيشنهاد عدل دشوار آيد ، عمل به آن دو براى وى دشوارتر است . پس از حقگويى يا مشورت به عدل ، خود دارى نكنيد .