عقول و ادراكات سلاطين و اعوانشان ، و اختلاف ادراكات و علم و جهل اهل مملكت به وظائف سلطنت و حقوق خود ، و درجات موحّد يا مشرك بودنشان - در فاعليّت ما يشاء و حاكميّت ما يريد و عدم مسئوليّت عمّا يفعل و مالكيّت رقاب الى غير ذلك از اسماء و صفات خاصّهء الهيّه ، و بلكه ذات احديّت تعالى شانه - مختلف و آخرين درجهء آن ادّعاى الوهيّت است و تا هر درجه كه قوّهء علميّهء اهل مملكت از تمكين آن استنكاف كند ، به همان حدّ واقف و الَّا به آخرين درجه هم - چنانچه از فراعنهء سابقين به ظهور پيوست - منتهى خواهد بود و به مقتضاى « النّاس على دين ملوكهم » [1] معاملهء نوع اهل مملكت هم با زير دستان خود بطبقاتهم ، همان معاملهء اعتسافيّهء سلطان است با همه . و اصل اين شجرهء خبيثه فقط همان بى علمى ملَّت است به وظائف سلطنت و حقوق مشتركهء نوعيّه و قوام آن به عدم مسئوليت در ارتكابات و محاسبه و مراقبه در ميانه نبودن است . [ 2 . سلطنت ولايتيّه ] دوم آنكه ، مقام مالكيّت و قاهريّت و فاعليّت ما يشاء و حاكميّت ما يريد اصلا در بين نباشد . اساس سلطنت فقط بر اقامهء همان وظائف و مصالح نوعيّهء متوقّفه بر وجود سلطنت مبتنى و استيلاى سلطان به همان اندازه محدود و تصرّفش به عدم تجاوز از آن حدّ ، مقيّد و مشروط باشد .
[1] . ظاهرا جملهاى حكيمانه است كه در برخى كتب مورد استناد قرار گرفته است . ( ر . ك : محمد باقر مجلسى ، بحار الأنوار ، ج 102 ، ص 8 از علَّامه حسين نورى در الفيض القدسى في ترجمة العلامة المجلسي ) . البته مضمون آن از امام على عليه السّلام نقل شده كه فرمودند : « الناس بأمرائهم أشبه منه بآبائهم » ( ر . ك : همان ، ج 46 ، ص 75 ) .