نام کتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) نویسنده : محمد ابراهيم جناتي جلد : 1 صفحه : 79
حديث و دانش كنند . » خطيب بغدادى مىگويد : « ذهلى مقام مرجعيت و رياست علماى نيشابور را داشت . » چنين فردى بخارى را به خاطر داشتن برخى عقايد تكفير كرده است . صاحب كتاب الجمع بين رجال الصحيحين ( صحيح بخارى و صحيح مسلم بن حجاج نيشابورى ) مىگويد : « بخارى در كتاب صحيح خود . . حدود 30 مورد از ذهلى حديث نقل كرده ولى هر گز ، او را به لقب مشهورش ياد نكرده است . گاهى او را محمد و زمانى محمد بن عبد الله خواند و علت اين امر عداوت او راجع به ذهلى بوده است . چرا كه ذهلى او را تكفير كرده بود و سبب شد كه بخارى از نيشابور تبعيد گردد . و چون قبل از زمان تكفير و تبعيد احاديثى را از ذهلى اخذ كرده بود ، به ناچار به هنگام نقل آن احاديث ذهلى را بدون لقب معروفش ياد كرده است . » هنگامى كه بخارى وارد نيشابور شد ، ذهلى مقام مرجعيت عامه را بر عهده داشت و دستور داد كه نبايد كسى با بخارى رفت و آمد كند . و اعلام كرد كه اگر كسى نزد بخارى رود به به داشتن عقايد فاسد متهم است ، زيرا دليل بر آمد و شد جز هم عقيده بودن نيست . دستور ذهلى به شدت عليه بخارى تمام شد و نفرت و بد بينى مردم نيشابور را نسبت به او برانگيخت تا حدى كه كسى نزد او نمىرفت ، حتى شاگردانش از او بريدند ، مگر مسلم بن حجاج نيشابورى و احمد بن مسلم كه با او رفت و آمد داشتند . سرانجام بخارى تحمل از دست داد و ماندن در نيشابور را تاب نياورد و از آنجا هجرت كرد . خطيب بغدادى مىگويد : « محمد بن يحيى گفت : از بغداد براى ما نوشتهاند كه بخارى در مخلوق بودن لفظ قرآن ترديد دارد و ما او را از اين عقيدهء باطل بر حذر داشتهايم ولى او بر عقيدهء خويش باقى مانده است . بر اين اساس هر كس در مجلس او حاضر شود ، حق حضور در مجلس ما را ندارد . » اين سخن نشان مىدهد كه بخارى ، نه تنها در نيشابور مورد نفرت قرار گرفته ، بلكه در بغداد نيز به چنين سرنوشتى دچار شده است . براى كاوش بيشتر پيرامون اين مطلب مىتوان به كتاب ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى از ابو العباس احمد بن محمد قسطلانى ( ج 1 ، ص 38 ) و نيز به كتاب تاريخ بغداد از خطيب بغدادى ( ج 2 ، ص 31 و 32 و ج 3 ، ص 415 ) و نيز به مقدمهء كتاب فتح البارى از حافظ ابن حجر عسقلانى و كتاب استقصاء الافحام ( ج 1 ، ص 978 )
79
نام کتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) نویسنده : محمد ابراهيم جناتي جلد : 1 صفحه : 79