صلتان عبدى به نجدى و اصحاب و اتباع او نظر داشته آنجا كه گفته است : < شعر > أرى أمّة شهرت سيفها و قد زيد فى صوتها الأصبحى بنجديّة او حروريّة و ازرق يدعو إلى الازرق فملَّتنا انّنا مسلمون على دين صدّيقنا و النّبيّ أشاب الصّغير و افنى الكبير مرور الغداة و كرّ العشىّ اذا ليلة أهرمت يومها اتى بعد ذلك بيوم فتىّ نروح و نغدو لحاجاتنا و حاجة من عاش لا تنقضى تموت مع المرء حاجاته و تبقى له حاجة ما بقى . < / شعر > ديگرى از مشاهير خوارج نافع بن ازرق حنفى بوده است . ابن ابى الحديد راجع به او قسمتى آورده كه چون از جنبهء احكام فقهى و توجه به طرز استدلال خوارج ، دانستن آنها خالى از فائده نمىنمايد آن قسمت را تلخيص و ترجمه مىكنيم : « . . نافع بن ازرق حنفى مردى شجاع و از متقدّمان خوارج در فقه بود و « ازارقه » بوى منسوب مىباشند . « از جمله فتاوى او اينست : كشور اسلامى ، بطور اطلاق ، دار كفر و مردم آن ، همه كافر و همه اهل دوزخ مىباشند ، مگر آن كسى كه ايمان خود را آشكار سازد مؤمنان ( خوارج ) نبايد به نماز ديگر مردم حاضر گردند ، و نبايد از ذبائح ايشان بخورند ، و نبايد با ايشان ازدواج كنند ، و ميان كسى كه از خوارج است و ميان غير خارجى توارث نيست . غير خارجى مانند كفّار عرب و بت پرستان مىباشند كه يا بايد اسلام اختيار كنند يا كشته شوند ، و تقيّه جائز نيست چه خدا گفته است : * ( إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ الله أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ) * [1] و هم خدا در بارهء كسانى كه تقيّه نمىكنند و با آن مخالفت دارند