چنان خشمگين شد كه عرق از پيشانيش چكيد و چشمهايش سرخ گرديد پس به اعرابى چنين گفت : « أتنحّي رجلا يحبّه الله تبارك و تعالى فى السّماء و يجبّه رسوله فى الأرض ؟ ! يا أعرابي ! أتنحي رجلا ما حضرنى جبرئيل إلَّا أمرني عن ربّى عزّ و جلّ ان أقرأه السّلام يا أعرابي ! أنّ سلمان منّي . من جفاه فقد جفانى و من آذاه فقد آذانى . . يا أعرابي ! لا تغلطنّ فى سلمان فانّ الله ، تبارك و تعالى ، قد أمرني أن أطلعه على علم المنايا و البلايا و الأنساب و فصل الخطاب . . » بهر حال سلمان از اكابر دانشمندان صحابه بشمار مىرود كه بسيار به جا بود كه بطور مستقل عنوان و ترجمه مىشد . سلمان از طرف خليفهء دوم بر مدائن ولايت داشته و در همان زمان و در همان جا به سنّى بسيار طولانى ( دويست و پنجاه تا سيصد و پنجاه سال ! گفته شده ) وفات يافته است . هنگامى كه بر مداين امارت داشته مردى كه چيزى خريده بوده است به سلمان رسيده و گفته است : اى حمّال ! اين بار را با من بردار و به خانهام بياور سلمان بر داشته و به راه افتاده است مردم كه به او مىرسيدهاند مىگفتهاند : امير ! آن را بما بده تا بياوريم مىگفته است : به خدا سوگند او را جز حمال ! نبايد بردارد . صاحب بار چون او را شناخته پوزش خواسته و هر چه كرده است كه بار را بگيرد نتوانسته تا سلمان آن را به منزل وى رسانده است ! . سهل بن حنيف و برادرش عثمان و عمّار ياسر و حذيفة بن يمان و ابو رافع و خالد بن سعيد بن عاص و عبادة بن صامت نيز همه از اكابر صحابه و از فقهاء كبار بشمارند . و از مراجعه به ترجمهء ايشان مقام علمى و درجهء فضلشان به خوبى معلوم مىگردد غالب اينان از طرف پيغمبر ( ص ) ، يا خلفاء ، به ولايت محل يا تصدى عملى برگزيده و مشغول بودهاند و اين خود دليلى است كافى براى پى بردن به عظمت علم و علوّ شأن ايشان براى نمونه مختصرى از ترجمهء حال ابو رافع و خالد بن سعيد و عبادة بن صامت كه شايد به اندازهء عمّار ياسر و حذيفة و دو پسر حنيف شهرت نداشته باشند در اينجا آورده مىشود :