3 - ابىّ ابو المنذر ابىّ بن كعب بن المنذر بن كعب از طايفهء بنى نجار به قولى در سال بيست و دوم در زمان خلافت عمر در مدينه وفات يافته و عمر در آن روز گفته است : « اليوم مات سيّد المسلمين » و به قولى ديگر در سال سى در زمان خلافت عثمان در مدينه مرده است . عمر را با عباس در موضوع خانهاى كه عباس در جنب مسجد مىداشت اختلافى به ميان آمد به محاكمه نزد ابىّ رفتند وى به سود عباس و زيان عمر حكم كرد . روايت شده است كه ابىّ گفته است : پيغمبر ( ص ) از من پرسيد كدام آيه را در قرآن اعظم مىدانى ؟ گفتم : * ( الله لا إِله إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ) * . پيغمبر ( ص ) دست مبارك به سينهام زد و چنين گفت : « ليهنك العلم فو الَّذى نفسى بيده إنّ لها للسانا و شفتين تقدس الملك عند ساق العرش » . از مسروق نقل شده كه اين مضمون را گفته است : « من اصحاب پيغمبر ( ص ) را مساهمه و مقايسه كردم ديدم علم همه به اين شش تن : عمر و علىّ و عبد الله و ابىّ و ابى الدّرداء و زيد بن ثابت منتهى مىگردد » . 4 - معاذ ابو عبد الرحمن معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس خزرجى به گفتهء واقدى به سال هفدهم يا هجدهم در سنّ سى و چهار سالگى در نواحى اردن وفات يافته است . معاذ از كسانى است كه پيغمبر ( ص ) او را به يمن گسيل داشته و بوى گفته است : « بم تقضى ؟ » پاسخ داده است : « بكتاب الله » حضرت فرموده است : « فإن لم تجد ؟ » جواب داده است : « بسنّة رسول الله » باز حضرت فرموده است : « فإن لم تجد ؟ » پاسخ داده است : « أجتهد رأيى » پس پيغمبر ( ص ) فرموده است : « الحمد للَّه الَّذى وفّق رسول رسول الله لما يرضاه رسول الله »