در بحار از كتاب المنتقى در ذيل حوادث سال چهارم هجرى چنين افاده شده است : « و در آن سال ( سال چهارم ) حكم حرمت خمر صدور يافته و اجمال سخن در موضوع خمير اينست كه خدا چهار آيه در بارهء آن نازل كرده است : آيه * ( وَمِنْ ثَمَراتِ . . ) * الآية در مكه نازل شده و مسلمين پس از نزول اين آيه شراب مىآشاميدهاند و در آن وقت بر ايشان حلال مىبوده است پس از آن در مسأله معاذ بن جبل و عمر آيهء * ( يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ . . ) * الآيهء فرود آمده پس گروهى به استناد جملهء * ( فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ ) * تركش گفته و گروهى ديگر به استناد جملهء * ( وَمَنافِعُ لِلنَّاسِ ) * آن را مىآشاميدهاند تا اين كه روزى عبد الرحمن بن عوف طعامى ساخته و جمعى را به ميهمانى خواسته و براى ايشان خمر آورده و ايشان آشاميده و مست گرديدهاند . چون نماز شام فرا رسيده و يكى از حاضران را مقدم داشته و به نماز ايستادهاند پيشنماز كه در قرائت سورهء « الكافرون » . مىخوانده كلمهء « لا » را از تمام موارد اين سوره اسقاط و چنين قرائت كرده است * ( أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ . . ) * تا آخر » پس آيهء * ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ . . ) * الآية نزول يافته و سكر در اوقات نماز حرام شده است و چون اين آيه نازل گشته قومى گفتند : در چيزى كه ميان ما و نماز حائل شود خيرى نيست پس پيش از نماز از آن اجتناب مىكرده و در غير آن هنگام مىآشاميدهاند به طورى كه برخى از ايشان پس از فراغ از نماز عشاء ، خمر مىآشاميدهاند كه تا صبح مستى از ايشان زائل مىشده و پس از نماز صبح مىآشاميدهاند كه چون هنگام ظهر مىرسيده هشيار مىبودهاند تا اين كه وقتى عتبان بن مالك گروهى از مسلمين را ، كه سعد وقّاص از آن جمله بوده ، به ميهمانى خوانده و در آن مهمانى منازعه و زد و خورد رخ داده و در اين باره عمر گفته است : « اللَّهمّ بيّن لنا رأيك فى الخمر بيانا شافيا پس آيهء * ( إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ . . ) * الآيه نازل گرديده است .