إسم الكتاب : ادوار فقه ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 589)
افطار مسافر عزيمت است يا رخصت ؟ اين آيه مجمل گمان شده و از اين رو اين مسأله محل اختلاف واقع گشته و بتعبير ابو الفتوح « نزديك ما چنان است كه مسافر را . روزه نشايد داشتن و اگر دارد درست نيايد و قضايش واجب بود و اين در صحابه مذهب عمر است و عبد الله عباس و عبد الله عمر و ابو هريره و عبد الرحمن عوف و عروة بن الزبير . و از عبد الله عباس روايت است « الافطار فى السّفر عزيمة » اى واجب و مذهب داود آنست كه او مخير است از ميان روزه و افطار : خواهد دارد و خواهد نه ، جز كه قضا واجب بود و او در وجوب قضا با ما موافقت كرد و در وجوب افطار خلاف . اما مذهب ابو حنيفه و شافعى و مالك و عامهء فقها آنست كه او مخير است : خواهد روزه دارد و لا قضاء عليه و خواهد روزه بگشايد و قضاء كند در حضر . . » . در اينجا بايد گفت قطع نظر از روايات و آثارى عامّى و خاصّى كه در اين باره نقل شده [1] از خود آيه نيز عزيمت بودن افطار در سفر مستفاد بلكه آيه ظاهر در آن است چه جملهء « فعدة من ايام اخر » ظهور در وجوب قضاء دارد چون قضاء واجب باشد ناگزير افطار نيز واجب خواهد بود چه وجوب قضاء كه متفرع بر افطار است
[1] - از قبيل روايات جابر از پيغمبر ( ص ) به اين عبارت « ليس من البرّ الصّيام فى السّفر » و روايت ديگر او ، غير او ، كه چون به پيغمبر ( ص ) خبر رسيد كه جمعى در يكى از سفرها روزه را افطار نكردهاند گفت « أولئك هم العصاة » . و روايت عبد الرحمن بن عوف از پيغمبر ( ص ) بدين عبارت « الصائم فى السفر كالمفطر فى الحضر » و روايت حضرت باقر ( ع ) ، كه بنقل ابو الفتوح « گفت : پدرم در سفر روزه نداشتى و نهى كردى از آن » و پاسخ عبد اللَّه عمر به كسى كه او را از روزه سفر پرسيده بود به اين مضمون « چه گويى اگر كسى صدقه كند بر تو آن را رد كنى ؟ و اين صدقه است كه خداى تعالى كرد بر ما ، رد صدقهء او نشايد كردن » و نقل گفتار ابو هريره « و ابو هريره گفت پسرش را كه با او بود در سفرى و روزه مىداشت و ابو هريره نمىداشت . پسر را گفت لا محال كه به حضر شوى روزه باز دارى » و نقل گفتهء عروة بن زبير كه « هم اين فرمودى مردى را كه در سفر روزه داشته بودى » .