حصول اين مرتبه از كمال بىگمان به وسيلهء قوانين عادى و بشرى امكان پذير و قابل تهيه و تأمين مىباشد و ابن خلدون ، يا ديگرى ، اگر بر برهان « مدنيّت طبعى » ايرادى وارد آورده از اين راه بوده كه ديدهاند هدف اين برهان ، بحسب ظاهر عبارت ، اثبات همين مرتبهء از كمال مىباشد پس ايراد ايشان به اين لحاظ در خور توجه و اعتبار است . كمال دوم اجتماع ، عبارت از اين است كه جامعه از هر باب و هر جهت ، چه جهات عمومى و چه جهات و شئون خصوصى ، به مراتب رقاء متناسب و لازم ، و اصل گردد بدين معنى كه افراد آن در شئون مربوط به جسم و در حالات و جهات مربوط به روح تا حدى كه براى يك فرد اجتماعى امكان دارد به ارتقاء و تكاملى كه در نهاد نوع افراد آنها مقدر و مقرر گشته نائل شوند و در شئون دنيا و آخرت بلذائذ و حقائقى كه با ايشان متناسب و شايسته و براى آنان آماده و تهيه گرديده به نسبت نصيب خويش فائز آيند . و بطور خلاصه اجتماع به تمام جهات [1] ، راقى و افراد از همه روى در كليهء شئون سعيد و نيكبخت گردند . تأمين اين گونه رقاء و چنين سعادتى براى اجتماع و افراد به خودى خود و بىوجود قانون و حكم و دستورى امكان ندارد . يك تن از افراد به تنهايى و يا گروهى از آنان با مداولهء انديشه و تعاطى فكر و مناولهء نظر نيز از عهدهء وضع و اجراء اين گونه دستورى جامع و قانونى شامل بر نمىآيند چه افراد عادى به تمام جهات خير و شر و نفع و ضر ، علم و احاطه ندارند و بر فرض محال كه فردى عادى يا افرادى عادى تمام مصالح و مفاسد و جهات سود و زيان يكايك اشياء و اعمال را
[1] اين جهات در مقام تحليل ، شش جهت است : جهت فردى ، جهت جمعى ، جهت جسمى ، جهت روحى ، جهت دنيوى ، جهت اخروى و به همين مناسبت اين برهان را كه از مختصات نويسندهء اين اوراق است در كتب ديگر خود به نام « برهان جهات ست » خواندهام .