و از طرفى ديگر اگر به ثبوت رسد عظمت مقام فقه اسلامى كه يكى از آن مشروعات بلكه كاملترين آنها مىباشد ثابت و روشن مىگردد بعلاوه روشى كه در استدلال بر اين موضوع اختيار كرده و گفتهايم شايد ديگرى نگفته و در غير اين اوراق ياد نشده باشد پس بى فايده نيست كه در اينجا اين موضوع را با آن روش استدلال روشنتر سازيم : براى هر چيز ممكن است كمالاتى مترتب و در طول هم موجود باشد كه نخستين آنها در اصطلاح به نام « كمال اول » خوانده مىشود و از مراتب بعد بطور اطلاق گر چه فى المثل در مرتبه صدم باشد بعنوان « كمال ثانى » تعبير مىگردد [1] . منظور از كمال نخست هر چيز ، حالت و وصفى است كه قوام آن چيز به آن وصف باشد مانند صور نوعيه و فصول منوّعه فى المثل شكل و هيئت شمشير نسبت بدان كمال اول آن مىباشد . مراد از كمال دوم هر چيز ، اوصاف و حالاتى است كه پس از كمال اول براى آن چيز وجود پيدا مىكند مانند اعراض عامه و خاصه فى المثل تيز بودن و صيقل و گوهر داشتن شمشير كمال دوم آن مىباشد . اجتماع كه مورد بحث و محل توجه است دو گونه كمال دارد : 1 - كمال اول 2 - كمال دوم كمال اول اجتماع عبارت است از اين كه گروهى از افراد بشر فراهم آيند و با هم مشاركت و معاونت كنند و اين معنى حاصل مىگردد به قانونى كه تكاليفى متبادل و وظائفى متقابل براى آنها ثابت و مقرر دارد و به عبارتى ديگر از تعدى و تجاوز بر يكديگر ، كه مستلزم هرج و مرج و اختلال اجتماع است ، جلو گيرد و تا همين اندازه به جامعهء انتظام دهد .
[1] نظير هيولى ثانى و معقول ثانى كه در فلسفه بر غير مرتبهء اول از اين دو گفته مىشود .