1 - اولويّت از لحاظ قرابت . 2 - مذكَّر بودن وارث پس به اعتبار اين دو اساس با بودن اقرباء ذكور ، اقرباء اناث را حقى در ميراث نمىبوده و در ميان اقرباء ذكور هم تقديم پسر بر پدر و پدر بر برادر و برادر بر عم و عم بر پسر عم رعايت مىشده است . توارث در ميان عرب جاهلى ، بالاجمال بدين وضع مىبوده است اكنون بايد ديد تشريع اين موضوع در اسلام چه سيرى داشته و بچه صورتى در آمده است در همان سال اول كه پيغمبر ( ص ) به مدينه مهاجرت كرده ميان مهاجر و انصار كه بنا به منقول از كتاب المنتقى نود مرد ( نيمى مهاجر و نيمى از انصار ) و به قولى ديگر صد و پنجاه كس از مهاجر و صد و پنجاه از انصار بودهاند [1] عقد برادرى منعقد ساخته كه بموجب اين مؤاخات در حيات ، مؤاسات داشته باشند و در ممات با هم توارث كنند [2] . در تفسير نعمانى ، بنا بنقل مجلسى ، از حضرت على عليه السلام اين مضمون ، روايت شده « پيغمبر ( ص ) چون به مدينه هجرت كرد ميان يارانش ، از مهاجر و انصار ، اخوّت افكند و مواريث را بر پايهء اخوّت دينى قرار داد نه بر اساس ارحام » . در آغاز مهاجرت براى اين كه مردم متوجه گردند كه رابطهء حقيقى رابطهء دينى و ايمانى است و روابط ديگر ، خواه تكوينى و نسبى باشد و خواه
[1] - ابن جوزى ( بنقل مقريزى ) در كتاب « تلقيح فهوم اهل الاثر » چنين گفته است : « و قد احصيت جملة من آخى النبي فكانوا مائة و ستة و ثمانين رجلا » [2] - در اين مؤاخات پيغمبر ( ص ) على را به برادرى برگزيده عبارت ابن اسحاق ، بنقل ابن هشام در اين موضوع اين است « و آخى رسول اللَّه بين اصحابه من المهاجرين و الانصار فقال : فى ما بلغنى ، و نعوذ باللَّه ان نقول عليه ما لم يقل ، تآخوا فى اللَّه اخوين ، اخوين ، ثمّ اخذ بيد عليّ بن ابى طالب ، رضوان اللَّه عليه ، فقال : هذا اخى فكان رسول اللَّه ( ص ) ، سيّد المرسلين ، و امام المتّقين ، و رسول رب العالمين ، الذي ليس له خطر و لا نظير من العباد ، و على بن ابى طالب ، رضوان اللَّه عليه اخوين »