نام کتاب : آداب نماز ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 92
آخر امر نماز او طهارت نداشته و مبتلاى به هزاران موانع بوده كه هر يك از آنها براى تبعيد از محضر مقدّس حق ، سببى مستقلّ بودند . و هزاران افسوس كه در آن روز راهى براى جبران و حيله اى براى انسان نيست و فقط چيزى كه مىماند حسرتها و ندامتها است - ندامتهايى كه آخر ندارد ، حسرتهايى كه پايانش نيست : وَانْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ اذْ قُضِىَ الامْر 19 : 39 . [1] و چون لباس بدن باطنى را طهارت حاصل شد ، طهارت خود بدن ملكوتى از رجز شيطان نيز لازم است . و آن تطهير از ارجاس اخلاق ذميمه است ، كه هر يك تلويث باطن كند و انسان را از محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نمايد ، و آنها نيز از رجس شيطان بعيد از رحمت است . و اصول و مبادى همهء ذمائم خود بينى و خود خواهى و خود فروشى و خود نمايى و خود رأيى است كه هر يك از آنها مبدأ بسيارى از ذمائم اخلاقيّه و رأس كثيرى از خطيئات است . و چون كه سالك از اين طهارت فارغ شد و لباس تقوى را به آب توبهء نصوح و رياضت شرعى تطهير كرد ، لازم است كه اشتغال پيدا كند به تطهير قلب كه ساتر حقيقى است و تصرّف شيطان در آن بيشتر است و قذارت آن سارى به ساير لباسها و ساترها است ، و تا تطهير آن نشود طهارات ديگر ميسور نگردد . و از براى تطهير آن مراتبى است كه به بعضى از آن به مناسبت اين اوراق اشاره مىشود . يكى ، تطهير از حبّ دنيا است ، كه رأس كلّ خطيئات و منشأ تمام مفاسد است ، و تا انسان را اين محبّت در قلب است ، ورود در محضر حق برايش ميسّر نشود و محبّت الهيّه ، كه امّ الطَّهارات است ، با اين قذارت صورت نگيرد . و شايد در كتاب خدا و وصيّتهاى انبياء و اولياء عليهم السلام ، و خصوصا حضرت امير المؤمنين سلام اللَّه عليه به كمتر چيزى مثل ترك دنيا و زهد در آن و پرهيز از آن ، كه از حقايق تقوى است ، اهميّت داده باشند . و اين