نام کتاب : آداب نماز ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 249
جميع اوصاف حق را چنين دانستهاند يا نزديك به اين . و بنابر اين ، اطلاق آنها بر حق نيز مجاز است . و در هر صورت ، مجاز بودن بعيد است ، خصوصا در « رحمن » كه بنابر اين امر عجيبى بايد ملتزم شد . و آن اين است كه اين كلمه وضع شده براى معنايى كه استعمال در آن جايز نيست و نمىشود ، و در حقيقت اين مجاز بلا حقيقت است . تأمّل . و اهل تحقيق در جواب اين گونه اشكالات گفتهاند الفاظ موضوع است از براى معانى عامّه و حقايق مطلقه . پس بنابر اين ، تقيّد به عطوفت و رقّت داخل در موضوع له لفظ « رحمت » نيست و از اذهان عاميّه اين تقيّد تراشيده شده ، و الا در اصل وضع دخالت ندارد . و اين مطلب به حسب ظاهر بعيد از تحقيق است ، زيرا معلوم است كه واضع نيز يكى از همين اشخاص معمولى بوده و معانى مجرّده و حقايق مطلقه را در حين وضع در نظر نگرفته . بلى ، اگر واضع حق تعالى يا انبياء باشند به وحى و الهام الهى ، از براى اين مطلب وجهى است ، ولى آن نيز ثابت نيست . بالجمله ، ظاهر اين كلام مخدوش است ، ولى مقصود اهل تحقيق نيز معلوم نيست اين ظاهر باشد . بلكه ممكن است در بيان اين مطلب چنين گفت كه واضع لغات گرچه در حين وضع معانى مطلقهء مجرّده را در نظر نگرفته است ، ولى آنچه كه از الفاظ در ازاء آن وضع شده همان معانى مجرّدهء مطلقه است . مثلا ، لفظ « نور » را كه مىخواسته وضع كند ، آنچه در نظر واضع از انوار مىآمده اگر چه همين انوار حسّيّهء عرضيّه بوده - به واسطهء آن كه ماوراء اين انوار را نمىفهميده - ولى آنچه را كه لفظ نور در ازاء او واقع شده همان جهت نوريّت او بوده نه جهت اختلاط نور با ظلمت ، كه اگر از او سؤال مىكردند كه اين انوار عرضيّهء محدوده نور صرف نيستند بلكه نور مختلط به ظلمت و فتور است ، آيا لفظ نور در ازاء همان جهت نوريّت او است يا در ازاء نوريّت و ظلمانيّت آن است ؟ بالضروره جواب آن بود كه در مقابل همان جهت نوريّت است و جهت ظلمت به هيچ وجه دخيل در موضوع له نيست . چنانچه همه مىدانيم كه
249
نام کتاب : آداب نماز ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 249