نام کتاب : آداب نماز ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 199
قرآن مذكور است موعظت گرفتيم ، قرآن را مهجور نگذاشتيم ، و الا غور در صورت ظاهر قرآن نيز اخلاد إلى الارض است ، و از وساوس شيطان است كه بايد به خداوند از آن پناه برد . يكى ديگر از حجب كه مانع از استفادهء از اين صحيفهء نورانيّه است اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسّرين نوشته يا فهميدهاند كسى را حقّ استفاده از قرآن شريف نيست . و تفكَّر و تدبّر در آيات شريفه را به تفسير به رأى ، كه ممنوع است ، اشتباه نمودهاند ، و به واسطهء اين رأى فاسد و عقيدهء باطله قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عارى نموده و آن را بكلَّى مهجور نمودهاند ، در صورتى كه استفادات اخلاقى و ايمانى و عرفانى به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأى باشد . مثلا ، اگر كسى از كيفيّت مذاكرات حضرت موسى با خضر و كيفيّت معاشرت آنها و شدّ رحال حضرت موسى ، با آن عظمت مقام نبوّت ، براى به دست آوردن علمى كه پيش او نبوده ، و كيفيّت عرض حاجت خود به حضرت خضر - به طورى كه در كريمهء شريفهء هَلْ اتَّبِعُكَ عَلى انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْدا 18 : 66 . [1] مذكور است - و كيفيّت جواب خضر ، و عذر خواهىهاى حضرت موسى ، بزرگى مقام علم ، و آداب سلوك متعلَّم با معلَّم را كه شايد بيست ادب در آن هست ، استفاده كند ، اين چه ربط به تفسير دارد تا تفسير به رأى باشد . و بسيارى از استفادات قرآن از اين قبيل است . و در معارف ، مثلا ، اگر كسى از قول خداى تعالى : الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمين 1 : 2 كه حصر جميع محامد و اختصاص تمام اثنيه است به حق تعالى ، استفادهء توحيد افعالى كند و بگويد از آيهء شريفه استفاده شود كه هر كمال و جمال و هر عزّت و جلالى كه در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت مىدهد از حق تعالى است و هيچ موجودى را از خود چيزى نيست ، و لهذا محمدت و ثنا خاصّ به حق است و كسى را در آن شركت نيست ، اين چه مربوط به تفسير است تا اسمش تفسير به رأى باشد يا نباشد .