نام کتاب : توضيح المسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 252
نصاب طلا مسأله 1896 - طلا دو نصاب دارد : نصاب اول آن بيست مثقال شرعى است كه هر مثقال آن 18 نخود است ، پس وقتى طلا به بيست مثقال شرعى كه پانزده مثقال معمولى است برسد ، اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد ، انسان بايد چهل يك آن را كه نه نخود مىشود از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعى است كه سه مثقال معمول مىشود يعنى اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل يك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكات 15 مثقال آن را بدهد ، و زيادى آن زكات ندارد ، و همچنين است هر چه بالا رود ، يعنى اگر سه مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود ، مقدارى كه اضافه شد زكات ندارد . نصاب نقره مسأله 1897 - نقره دو نصاب دارد : نصاب اول آن 105 مثقال معمولى است كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرائط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان بايد چهل يك آن را كه 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به اين مقدار نرسد زكات آن واجب نيست . و نصاب دوم آن 21 مثقال است يعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام 126 مثقال را به طورى كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود ، فقط بايد زكات 105 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا رود ، يعنى اگر 21 مثقال اضافه شود ، بايد زكات تمام آنها را بدهد ، و اگر كمتر اضافه شود مقدارى كه اضافه شده و كمتر از 21 مثقال است زكات ندارد . بنابر اين اگر انسان چهل يك هر چه طلا و نقره دارد بدهد ، زكاتى را كه بر او واجب بوده داده و گاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسى كه 110 مثقال نقره دارد ، اگر چهل يك آن را بدهد ، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقدارى هم براى 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است . مسأله 1898 - كسى كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است ، اگر چه زكات آن را داده باشد ، تا وقتى از نصاب اول كم نشده ، همه ساله بايد زكات آن را بدهد . مسأله 1899 - زكات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رواج باشد و اگر سكه آن از بين هم رفته باشد بايد زكات آن را بدهند .
252
نام کتاب : توضيح المسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني جلد : 1 صفحه : 252