responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 282


دستور گرفتن روغنهاى خوشبو مانند بنفشه وبهار نارنج وساير گلها بايد بادامرا مقشر نموده وبا بنفشه وبيد مشك ومانند آن در كيسهء كرباس كرده بدست ماليد وبعد از جذب رطوبة بادامرا بايد خشك نمود وباز با تازه انجير بدست ماليده وتكرار عمل كرد تا به حدى كه چون بادام را ريزه كنند اثر رنگ يا بوى انجير در جوف او ظاهر گردد وبعد از آن خشك كرده بكوبند داند كه آب پاشيده كرم كرده بفشارند تا روغن جدا شود هر گاه با گلسرخ به دستور اين عملمنايند بغايت روغن معطر شود وهمچنين با صندل وامثال آن ميتوان ترتيب داد بجاى بادام كنجد مقشر وپسته وفندق وامثال آن ميتوان كرد ودستور گرفتن روغن عنبر وحصى لبان كه به فارسى حسن لبه گويند وروغن مصطكى وحل جميع صموغ واو بقدر مضاعف مىشود واو عبارتست از دو پياله كه يكى آب داشته باشد وبر روى آتش باشد تا آب در او جوشد وديگرى در ميان آب بوده دواى مقصود داشته باشد تا از حرارت آب جوشاك آن دوا در روغنى كه درآن پياله است حل شود وهمچنين است حل رفته وموميائى وامثال آن پس عنبر وامثال او را ريزه كرده با روغنى كه خواهند مخلوط نموده در پياله چينى ومانند او گذاشته پياله را در آب جوشناك گذارند وبر همزنند تا همه حل كردد وهر گاه حل فقط وسيلان عنبر وزفت وغيره مطلب باشد بدون روغن در پياله مضاعف گذارند تا ؟ ؟
گردد دستور گرفتن روغن تخم مرغ به دستورى است كه زردهء تخم مرغ پخته را در تا به به حدى بر همزنند كه قريب بسوختن شود پس افشرده روغن بگيرند وطريقى كه بقرع وانبيق گرفته مىشود ودر طريق پنجم مذكور است دستور گرفتن روغن گوگرد جهة درد مفاصل ومواد بارده نافع ومحلل ز ملطف قويست وصبانع سطح ظاهر اوست بلون رابع وگويند در اعمال طريق پنجم دخلى عظيم دارد گوگرد صاف شقافرا نرم سائيدهء ودر قدح مطين كرده وبر روى آتش نرمى گذاشته بشير تازه تسقيه كنند تا دو چندان يا سه چندان او را جذب كند پس در كفچه آهنى لوله دار كرده بر افروزند واندك كج نگاهدارند تا روغن از لوله كفچه داخل ظرف ديگر گردد وبايد بعد از بر افروختن گوگرد كفچه را بر روى شعله بدارند تا آسان بچكد عرق فتنه جهة تحليل رياح وتقوية اعضاى رئيسه ومعده نافع واز عطرياة مشهوره است بهار سنجد نارنج نارنجك شيرازى دواله ريشهء والاحسن لبير پنج سنبل الطيب صندل سفيد سعد كه طبيلاق گويند عود قمارى سيعهء سايله بهار انگور علف هندى سوسنبر پوست نافه مشك بقدريكه مقدور باشد در عرق بهار وگلاب وعرق صندل وامثال آن بقدريكه چهار انگشت بر سر آيد خيسانيده عرق بكشند ودر دهن ينچه عنبر به بندند وبر قابله قدرى مشك بپاشند دستور گرفتن تيزاب فاروقى كه مستعمل ضرابيانست وجدا كننده طلا ونقره است كه با هم مخلوط شده باشند چون گداخته در او ريزند وبايد سه چندان مغشوش باشد ودر زجاج مطين بآتش نرم بجوشانند پس قطعء مس در آن اندازند نقره از طلا جدا شده بر بالا آمده وبر مس ملصق مىگردد وطلاى خالص ته نشين مىشود ودر امور معالجات جهة بردن گوشت زياد وبهق وحكة وجرب غير متقرح ورفع آثار جلد مستعمل است ودر بعضى اعمال طريق پنجم بغايت مؤثر دانسته‌اند وزاج لارى كه زاج سياه كوبند وآن چون اشيا را سياه مىكند از اين جهة باين اسم ميخوانند والا رنگ او مايل بزردى وسبزى وبعضى بسرخيست دو جزو او را با يك جزو شورهء صاف بسيار نرم سائيده بقرع مطلين وانبيق تقطير كنند يا درديك ريگ وخاكستر باقرع غير مطين بعمل آورند وچون در قرعى زبيق ريخته از اين آب بقدر ثلث قرع اضافه نمايند وتقطير كنند زبيق را مكلس مىسازد ومجربست دهن الشعر ودستور گرفتن آن در غايت جلا وانصباغ ومفتح ومحلل وبغايت سريع النفوذ جهة رويانيدن موى نافع ودر اصطلاح معادن وثبات ارواح بيعديل دانسته‌اند وطريق اخذ او را مختلف بيان نموده اند وحقير دو قسم او را كه مسحوق وديگريكه محلولست بر او نموده اما مسحوق را دستور آنست كه موى سر جوانانرا با صابون واشنان شسته از چرك پاك كنند وبه آب سرد تطير دهند وبعد از خشكى بمفراض بسيار ريزه كنند كه شبيه بابريشم مفرض كردد ويكچزو او را با يكچز وكبريت صاف زرد ويكچز وشنجرف سحق بليق بر روى سنگ صلايه نموده با عرق گوگرد نمناك ساخته با قرع وانبيق تقطير نموده ومقطر را تا سه بار با ثفل آن را سائيده تقطير نمايند تا برنگ عقيق مشاهده گردد پس مقطر وثفل هر يكرا بانحاى شتى استعمال نمايند وتقطير او را هفت بار فرموده اند دستور دهن المغلبث كه از محلول او گرفته مىشود انگ آب نديده صد وبيست مثقال با ملح القلى دو چندان او سائيده در يكهزار وصد مثقال آب بهفث دفع بريزند ودر آفتاب با خاكستر گرم بگذارند وبعد از هر ساعت بجز علقه صافنموده حصنه ديگر را بريزند وهر حصه پنجاه وسه مثقال است آنگاه در نهايت احتياط بجز علقه صاف كنند كه اصلا جرم در او نماند واين آب مسمى بماء الراس است پس از شعر مقرض مغسول وگلس البيض ونوشادر مصعد آفتابى بالسويه با همديگر بسايند وبوزن اشياء ثلثه از آن آب اضافه كرده در شيشه جايداده سر شيشه را با كج استحكام فرموده سه هفته در سرگين تازهء اسب دفن كنند تا اجزاء مع شعر حل گشته اثرى از شعر نماند بعد از آن به دستور معمول تقطير نمايند وبعضى تكرار تقطير را با ثفل او مؤثر دانسته‌اند اقل تكرار

282

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 282
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست