responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 12


باماء العسل مسهل مرار و بلغم وزرد آب و گويند جهة استسقاء حاره مجربست و همچنين سه قيراط از پنج و يك مثقال از عصاره‌اشن باماء العسل همين علم مىكنده مضر احشاء و مصلحش عسل و خوردن آب سرد و نشستن در آن قاطع اسهال اوست ابوقيطس نباتيست شبيه بابوقانس وپساق وپشكوفه ومفروش روى زمين و پخش سطبر در سيم كرم و خشك وجهه ضيق النفس وصرع و درد اعصاب واستسقاء نافع ومصلحش عسل است در ضرر معده و قدر شربتش تا يك مثقال است ابيل نباتيست بخش شبيه شلغم و خوش طعم و برگش مثل اسپست و شاخهاى بسيار و تخمش شبيه تخم زردك و در كنار دريا رويد و مؤلف اختيارات گويد برگ آنچه در زمين خشك رسته باشد قاتل است در دويم كرم و خشك ومدر بول وجهة سپرز آزموده وقدر شربتش تا دو در همست ابركا كتاب دام عنكبوتست و در حرف عين انشاء الله مذكور مىشود ابرون لغة يونانى و به معنى دايم الحيوة است و به عربى حى العالم و به فارسى هميشه بهار نامنده از جملهء رياحين و هميشه سبز است كبير او را منبت بيشتر كوبا است ساقش به قدر زرعى و زياده وبطبرى انكشت مهين و با طورى كه بدست چسبد و برگش شبيه به زبان و باريك و با رطوبت وكلش ما بين سفيدى و زردى دبستانى او بهتر از كوهيست و صغير او را منبت سنكلاخ ومحوطها و موضعى كه سايه داشته باشد و شاخهاى او ريزه و از يك جا بيرون آمده و پر برگ و ريزه و پر آب و به قدر شبرى وكلش كوچك و زرد مايل به سرخى و بخش مثل خبازى و در باغهاى اصفهان و غيره بلاد بسيار است در آخر دويم سرد و در اول خشك وباقوهء قابضه ورادع ومفتح سده جكر وزهره ومسهل صفرا و قاتل اقسام كرم امعاء و معده و مسكن حدت خون و مقوى معدهء حار و مانع نزف الدم وجهة سحج و اسهال يك اوقيه از آب او با شراب نافع وضماد او با آرد جو جهة قروح خبيثة و مفاصل حاره و زخمهاى كهنه و سوختگى آتش ونمله واورام حاره جشم ونقرس مجرب ونطول عصاره او جهة گزيدن ريتلا و با روغن كلسرخ جهة درد سر واكتحال او جهة ردمد وحمول او جهة قطع رطوبات سايلهء رحم مفيد و طلا اوجهة باد سرخ كه تيغ زده خون آن موضع با آب او مخلوط كرده مجربست و با حنا جهة خارش ردن به دستور آزموده و برگ خشك سائيدهء او را جهة رفع اسهال مزمن مجرب دانسته‌اند وفزرجهء برگ او جهة سيلان رحم وقطور روغن زيتون كه برگ يا عصارهء او را در آن جوشانيده باشند جهة درد كوش حار بسيار نافع و گويند مضر سپرز است و مصلحش كل ارمنى وقدر شربت از عصاره او سه مثقال و نيم تا هفت مثقال و از بركش تا پنج مثقال وبدلش كاهوست و از ديسقوريدوس منقول است كه نوعى از حى العالم مىباشد در قد و برگ شبيه به خرفه ومزغب و غبار آلوده و در نهايت كرمى ومقرح جلد وضماد او باپيه كهنه محلل خنازير است ابزار كياهيست ساقش نازك و شكننده و در اشهاى ساق برگها بهم پيچيده بجاى كل و در بهار در بلاد يارده و جاهاى سايه و مكانى كه نمناك او مواضعى كه مدتى آب در آن ايستاده باشد مىرويد و در بغداد و موصل او را در شير پخته مىخورند به انداك بلخى وتنديست و در صورت شبيه است بهليون در دويم كرم ومنشهى و دير هضم و عصاره‌اش جهة اورام رخوه وريحيه ومركبه نافع و چون در آب و نمك بخيسانند تا تلخى و تندى او زايل شود بغايت محرك باه و مصلحش بجهة رفع ثقل او نعناع و شونيز و سركه وكرويا است ابست بلغة مغربى كوشت بانلك است و در اترح مذكور مىشود ابن عرس حيوانيست برى و معروف و به فارسى راسود موش خرما نامند شبيه به موش و سر و پاهاى او درازتر از موش است و از او بزرگتر و موى دمش افشان و در مصر بخانها بسيار را الفت مىگيرد و در آنجا عرسه نامند درسيم كرم و خشك و گوشت او محلل رياح غليظ ومسبى ؟ ؟ ومقوى جكر و موافق صاحب استسقاء وبارد المزاج و پادزهر سمومست چون باشبت يا روغن كنجد يا روغن زيتون نارس يا آب پخته باشد و چون پوست او را كنده جوفش را بعد از پاك كردن به نمك اندوده و در سايه خشك كند دو مثقال او با شراب جهة سموم هوام و رفع زهر طفيقون و چون بجاى يك گشنيز پر كرده خشك نموده باشند جهة صرع و گزيدن هوام بهترين اوديه است و چون به مجموع او را در ظرفى بسوزانند ضماد خاكستر او با سركه جهة نقرس بسيار مفيد و خوردن دو مثقال از خون او با آب عسل جهة صرع و طلا به خون او جهة خنازير وصرع و ضماد گوشت او جهة درد كمر و مفاصل و جذب ستم و بيكان از بدن و مضر محرورين و مصلحش سركه و كاسنى و انار ترش و مضر احشا و اصلاح او در روغن كنجد و زيتون پختن است و گويند چون كعب او را در زندگى او بيرون آورده زنان تعليق نمايند منع حمل نمايد و چون او طعام زهردار مشاهده كند بلرزد و مو بر تن او راست شود ابازير آنچه در طعامها كنند اعم از آنكه بقول باشد يا ادويهء يابسه ابم كماجى هتركى اسم خبازيست ابتل به هندى فربخمشكست ابرك بهندى طلق است ابزار مؤلف تذكره گويد بلغة شام گياه سوربخان است ابوفروه اسم شاه بلوط است ابن آوى كلب برى است و به فارسى شغال نامند ابوتمرون بلغة رومى نغر است ابزار القطه بلغة مغربى ابرون صغير است ابوالاجساد كبريت است ابوالارواح زيبق است ابليوا بلغة عربى ابرونست ابريز براء مهملهء مكسوره معجمه ذهب خالص است ابرويون بلغة يونانى اسم اشنه است ابثيون به يونانى زايثج اس ابارون بيونانى وج است ابكون نشا است آب سنبل الطيب است آبوقلمون حجراليشف است ابليزطين مضريست ابرق شفنين بحريست

12

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 12
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست