نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 365
و بدند ، پرسيد بصره ، گفت گرمايش توانفرسا آبش شور و سيل همواره در آن جارى است . پرسيد كوفه ؟ گفت باغى است ميان فارس و شام عراق از آن حمايت مىكند و شام نعمت بر آن فرومىريزد از شام گرمتر و از حجاز سردتر است . پرسيد شام چگونه است ؟ گفت آن همچون عروس است كه ميان زنان نشسته باشد اموال بسوى آن كشيده مىشود و در آن شيران دلير سكونت دارند . حجاج گفت مادرت بر تو بگريد تو نامه هاى ابن اشعث را انشاء مىكردى مگر نمىدانى كه من با نفاق و دورويى مصاحبت نمىكنم و همراه نيستم ؟ ابن قريه گفت اى امير مرا زنده نگهدار ، گفت براى چه ؟ گفت براى جبران اشتباه ، حجاج گفت نه براى پيمانشكنى و جفاپيشگى دوباره . آنگاه حجاج گفت اى غلام زوبين را بمن بده ، ابن قريه را چهار مرد گرفته بودند و او قادر به هيچگونه حركت نبود ، حجاج زوبين را سه بار به حركت در آورد ، ابن قريه گفت از من سه سخن بشنو كه پس از من ضرب المثل خواهد شد ، گفت بگو ، گفت هر اسبى را لغزشى و هر خردمند بردبارى را اشتباهى و هر دليرى را لرزشى است ، حجاج زوبين را بر قفسه سينه ابن قريه نهاد و آنرا فروبرد و چند تكان داد و بيرون كشيد كه از محل زخم خون سياه بيرون زد و حجاج گفت از رگهاى شتران اين چنين خون مىجوشد ، ابن قريه فرو افتاد و دست و پا ميزد و نگاهش يك جا دوخته شد و حجاج همچنان باو نگريست تا مرد و آنگاه گفت آفرين بر تو اى پسر قريه ، با فقدان تو چه ادبى را از دست داديم و چه بسيار سخنان استوار كه از تو شنيديم . پس از آن انس بن مالك وارد شد ، حجاج باو گفت هان اى انس يك روز همراه مختارى و روزى ديگر همراه پسر اشعث ، در فتنه ها و شورشها جولان مىدهى ، به خدا سوگند تصميم دارم ترا زير سنگهاى سنگين آسيا خرد كنم و نشانه تيرها قرار دهم ، انس گفت منظور امير كيست ، خدايش قرين صلاح بداراد ؟ گفت منظورم تويى مگر خداوند گوشهايت را كر كرده است . انس به خانه اش برگشت و هماندم براى عبد الملك بن مروان چنين نوشت :
365
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 365