نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 312
مؤمنان فتنه انگيزى مىكنى ، ريش او را از بن بكنيد ، و چنان كردند حتى يك موى در ريش او باقى نگذاشتند ، عبد الملك بن مروان برخاست و درخواست كرد او را ببخشد و مسلم او را بخشيد ، آنگاه على بن حسين ( ع ) آمد ، مسلم او را نزد خود و روى فرش خود نشاند و گفت همانا امير مؤمنان درباره تو به من سفارش كرده است ، على بن حسين ( ع ) فرمود من از كارى كه مردم مدينه انجام دادند خرسند نبودم ، گفت آرى و سپس آن حضرت را بر استرى سوار كردند و به خانه اش برگرداندند . مسلم فرستاد تا على پسر عبد الله بن عباس را براى بيعت بياورند او را از خانه اش بيرون كشيدند و آوردند ، حصين بن نمير كه از دايىهاى على بود او را ديد و از دست پاسبانان بيرون آورد مسلم باو گفت فرستاده بودم بيايد بيعت كند او را بياور ، حصين پيام داد على آمد و بيعت كرد ، دختر اشعث بن قيس كه از همسران امام حسين ( ع ) بود به مسلم بن عقبه پيام داد كه خانه اش را غارت كردهاند ، مسلم دستور داد هر چه از او به غارت بردهاند پس دهند آنگاه با لشكر آهنگ مكه كرد و براى يزيد نوشت كه در مدينه چه كرده است ، يزيد به اين ابيات تمثل جست : « اى كاش نياكان من در بدر بىتابى خزرجىها را از ضربه نيزه ها مىديدند . هنگامى كه در قباء ضربه ها به بر و پهلوى آنان مىخورد و كشتار در قبيله عبد الاشهل ادامه داشت » . و چون مسلم بن عقبه به گردنه هرشى [ 337 ] رسيد بيمار شد و مرگ او فرارسيد گفت مرا بنشانيد او را نشاندند و تكيه دادند گفت امير مؤمنان به من دستور داده است كه اگر در اين راه مردم حصين بن نمير را فرمانده لشكر سازم و اگر اختيار با خودم بود او را فرمانده نمىكردم زيرا يمانىها رقيق هستند ولى از فرمان امير مؤمنان سرپيچى نمىكنم . آنگاه به حصين گفت چون به مكه رسيدى همان روز جنگ با ابن زبير را شروع كن و مردم شام را از هر كارى كه خواستند با دشمن خود انجام دهند منع
337 - هرشى : نام گردنه يى در راه مكه و مدينه است .
312
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 312