نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 283
متعال است . شريك خطاب به مسلم گفت در اين كار كوتاهى مكن ، در همين حال گفتند امير بر در خانه رسيد ، مسلم وارد پستوى حجره شد و عبيد الله بن زياد نزد شريك آمد و بر او سلام داد و پرسيد حالت چگونه است و چه دردى دارى ؟ و چون پرسشهاى زياد از شريك به درازا كشيد و شريك متوجه شد كه مسلم در حمله خود تاخير كرده است آنچنان كه مسلم بشنود شروع به خواندن اين بيت كرد . « اينك كه فرصت بدست آمده است چرا به سلمى مهلت مىدهيد او به پيمان خويش وفا كرده و هنگام فرارسيده است » . شريك پياپى اين بيت را مىخواند ، ابن زياد به هانى گفت آيا هذيان مىگويد ؟ هانى گفت آرى خداوند كار امير را قرين به صلاح دارد از صبح تا كنون پيوسته همين شعر را مىخواند . عبيد الله برخاست و بيرون رفت و در اين هنگام مسلم از پستو بيرون آمد و شريك باو گفت فقط ترس و سستى ترا از انجام كار بازداشت ، مسلم گفت نه كه دو چيز مانع من شد ، نخست اينكه هانى خوش نمىداشت مسلم در خانه او كشته شود ديگر اين سخن رسول خدا كه فرموده است ايمان موجب خوددارى از غافلگير كشتن است و مؤمن كسى را غافلگير نمىكند و ناگهان نمىكشد . شريك گفت به خدا سوگند اگر او را كشته بودى كار تو رو براه و قدرت تو استوار مىشد ، پس از اين شريك چند روزى زنده بود و درگذشت و ابن زياد جنازه او را تشيع كرد و خود بر او نماز گزارد ، مسلم بن عقيل هم همچنان پوشيده و با مدارا از مردم كوفه بيعت مىستاند آنچنان كه هيجده هزار تن پوشيده با او بيعت كردند . پناهگاه مسلم بن عقيل بر ابن زياد پوشيده بود به يكى از بردگان شامى خود كه نامش معقل بود كيسه يى محتوى سه هزار درهم داد و گفت اين پول را بگير و در جستجوى مسلم باش و با كمال مدارا راهى بسوى او پيدا كن . آن مرد وارد مسجد بزرگ كوفه شد و نمىدانست كار را چگونه شروع كند ، در همان حال متوجه مردى شد كه در يكى از گوشه هاى مسجد پيوسته نماز مىگزارد و با خود گفت شيعيان بسيار نماز مىگزارند و خيال مىكنم اين از
283
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 283