نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 218
حريث بود او لباسها و جامه هاى جنگى معاويه را مىپوشيد و بر اسب او سوار مىشد و در حالى كه شبيه به معاويه مىشد حمله مىكرد و مردم چون او را در آن حال مىديدند مىگفتند اين معاويه است ، معاويه او را از حمله به على ( ع ) منع كرده و گفته بود نيزه خود را هر جاى ديگرى كه مىخواهى بكار ببر اما از درگير شدن با على ( ع ) پرهيز كن ، عمرو عاص پنهانى او را ديد و گفت تو هماورد على ( ع ) هستى چرا با او جنگ نمىكنى ؟ گفت مولاى من مرا از مبارزه با او منع كرده است . عمرو عاص باو گفت به خدا سوگند من اميدوارم كه اگر با على ( ع ) مبارزه كنى او را خواهى كشت و اين شرف را بدست خواهى آورد ، و همواره از اين گونه سخنان مىگفت و آن كار را در نظر او بزرگ جلوه مىداد تا در دل حريث جا گرفت . بامدادان حريث بيرون آمد و ميان دو صف ايستاد و گفت اى ابا حسن به جنگ من آى كه من حريثم و على ( ع ) به جنگ او رفت و او را بزد و كشت . در يكى از اين روزها على ( ع ) به معاويه پيام داد چرا بايد مردم را ميان خود به كشتن دهيم ؟ خودت به جنگ من بيا و هر كدام ديگرى را كشت عهده دار خلافت شود ، معاويه به عمرو عاص گفت عقيده تو چيست ؟ گفت اين مرد به تو انصاف داده است به جنگ او برو ، معاويه گفت مرا به خودم مغرور مىسازى چرا به ميدان و جنگ با او بروم و حال آنكه قبيله هاى عك و اشعرىها زير فرمان من هستند و از من حمايت مىكنند و اين بيت را خواند . « پادشاهان را با جنگ تن به تن چكار و حال آنكه بهره مبارز پاره گوشتى از شاهين و باز است » . معاويه از اين جهت بر عمرو عاص خشم گرفت و چند روزى او را نپذيرفت تا آنكه عمرو عاص به معاويه گفت فردا بامداد من به جنگ على ( ع ) خواهم رفت . بامداد عمرو عاص به ميدان آمد و ميان دو لشكر ايستاد و اين رجز را خواند . « زره مرا بر من استوار كنيد كه گشوده نشود ، روزى براى همدان و
218
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 218