نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 196
متوجه بود كه معاويه نيازمند اوست ، و چون آمد معاويه باو گفت اى ابا عبد الله اين روزها سه كار مهم براى ما پيش آمده است كه هيچ راه پيشرفت و بازگشتى ندارد ، عمرو پرسيد آن سه كار چيست ؟ گفت نخست اينكه محمد بن ابو حذيفه در زندان را شكسته و همراه ياران خود به مصر گريخته است و او از سر سختتر دشمنان ماست ، دوم اينكه قيصر روم لشكرهاى خود را جمع كرده است كه به جنگ ما آيد و در شام با ما جنگ كند ، سوم اينكه جرير هم بعنوان فرستاده و نماينده على ( ع ) آمده است و از ما بيعت مىخواهد يا اعلان جنگ . عمرو عاص گفت ، اما از فرار و بيرون رفتن محمد بن حذيفه اندوهگين مباش هر چند با ياران خودش باشد اكنون هم سواران را در طلب او بفرست اگر بر او دست يابى كه دست يافته اى و اگر هم بر او دست نيابى زيانى به تو نمىرساند . اما قيصر ، برايش نامه بنويس كه تو تمام اسيران رومى را كه در دست دارى آزاد خواهى كرد و از او تقاضاى صلح و آشتى كن خواهى ديد شتابان مىپذيرد و از تو خشنود هم مىشوند ، اما موضوع على بن ابى طالب ( ع ) پس بدان مسلمانان هرگز ترا با او مساوى نمىدادند . معاويه گفت ، على ( ع ) مردم را بر قتل عثمان تحريض كرده و فتنه را آشكار ساخته و جماعت مردم را به پراكندگى كشانده است ، عمرو عاص گفت بر فرض كه على ( ع ) چنين هم كرده باشد تو نه سابقه او را در اسلام دارى و نه خويشاوندى او را با رسول خدا ، ولى اگر من ترا در كارت همراهى و يارى كنم تا بانچه مىخواهى برسى چه چيز بهره من خواهد بود ؟ معاويه گفت هر چه خودت بگويى ، عمرو گفت تا هنگامى كه تو فرمانروا باشى حكومت مصر ويژه من باشد . معاويه گرفتار شك و ترديد شد و گفت اى ابا عبد الله اگر مىخواستم ترا فريب بدهم فريب مىدادم ، عمرو گفت كسى مثل من فريب نمىخورد ، معاويه گفت نزديك بيا چيزى در گوش تو بگويم ، عمرو باو نزديك شد ، معاويه گفت همين فريب و خدعه مىتواند باشد كه در اين خانه غير از من و تو كسى
196
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 196