بود به مقابله اشتر آمد و ميان حران و رقه [ 218 ] در جايى بنام مرج تا هنگام شب جنگ كردند و چون اين خبر به معاويه رسيد عبد الرحمن پسر خالد بن وليد را با گروه بسيارى سوار به يارى ضحاك فرستاد و چون اشتر از اين موضوع آگاه شد به موصل برگشت و همانجا ماند و با لشكرهايى كه از سوى معاويه مىآمدند جنگ مىكرد و آنگاه جنگ صفين پيش آمد .
< فهرس الموضوعات > جنگ صفين < / فهرس الموضوعات > جنگ صفين [ 219 ] < فهرس الموضوعات > [ وقائع اوليه جنگ ] < / فهرس الموضوعات > [ وقائع اوليه جنگ ] گويند ، پس از كشته شدن عثمان سواران شتابان خبر مرگ عثمان را به شام رساندند و معاويه را بر خونخواهى او تشويق و تحريض كردند ، روزى همچنان كه معاويه نشسته بود مردى پيش او آمد و گفت اى امير مؤمنان سلام بر تو باد ، معاويه گفت بر تو هم سلام باد خدا پدرت را بيامرزد تو كيستى ؟ مرا با سلام دادن به خلافت پيش از آنكه بان برسم ترساندى ، او گفت من حجاج بن خزيمة بن صمه‌ام ، معاويه گفت به چه منظورى آمده اى ؟ گفت براى اعلام خبر مرگ عثمان پيش تو آمده‌ام و اين دو بيت را خواند .
« همانا پسران عمويت عبد المطلب پيشواى راستگوى شما را كشتند ( يا آنكه بدون ترديد آنان اين كار را كردند ) ، و تو سزاوارتر مردم براى قيام هستى قيام كن و با مقاومت و ايستادگى حركت كن » .
سپس گفت من از كسانى بودم كه همراه يزيد بن اسد براى يارى عثمان رفته بودم و هنوز به مدينه نرسيده بودم كه مردى را ديدم ، من و حارث بن زفر كه همراهم بود از او پرسيديم و او خبر مرگ عثمان را داد و مىگفت كه در كشتن او هم دست داشته است ، و ما او را كشتيم و اكنون به تو مىگويم ترا نيرويى است كه على ( ع ) را چنان نيرويى نيست زيرا گروهى با تو هستند كه چون سكوت

218 - حران : شهر بزرگى كه امروز ويران است و شهر صائبين بوده و سادنان هفده گانه ايشان در آن شهر سكونت داشته‌اند . رقه هم شهر بزرگى بوده كه امروز خراب و بدون سكنه است و بر كناره شمال شرقى فرات است : براى اطلاع بيشتر از هر دو مورد ، ر . ك ، ترجمه تقويم البلدان ص 309 . ( م ) 219 - ياقوت در معجم البلدان و ابو الفداء در تقويم البلدان اين كلمه را به كسر ص وفاء ضبط كرده‌اند ، نزديك رقه و بر كنار غربى فرات است و جنگ صفين در اول ماه صفر سال سى و هفتم آنجا اتفاق افتاده است ، ر . ك ، ص 370 ج 5 معجم البلدان چاپ مصر . ( م )

192