نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 179
ماند و سپس به مدينه برگشت . آنگاه على ( ع ) مردم را براى آماده شدن و حركت به عراق دعوت فرمود ، سعد بن ابى وقاص و عبد الله بن عمر بن خطاب و محمد بن مسلمة پيش او آمدند . امام بايشان گفت سخنى سست از شما به من رسيده است كه آنرا براى شما نپسنديدم ، سعد گفت آنچه گفتهاند درست است شمشيرى به من بده كه كافر را از مسلمان تشخيص دهد تا با آن شمشير در ركاب تو جنگ كنم . عبد الله بن عمر هم گفت ترا سوگند مىدهم كه مرا به چيزى كه آن را نمىشناسم وادار مكن . محمد بن مسلمه هم گفت پيامبر ( ص ) به من دستور فرمود با شمشير خود مشركان را بكشم و چون نمازگزاران كشته شوند شمشير خود را به سنگهاى كوه احد بزنم و بشكنم و من ديروز شمشير خود را شكستم ، و هر سه نفر از پيش على ( ع ) رفتند . سپس اسامه بن زيد به حضور على ( ع ) آمد و گفت مرا از بيرون آمدن با خودت در اين راه معاف دار كه من با خداوند عهد كردهام با كسانى كه گواهى به وحدانيت خداوند مىدهند جنگ نكنم . چون اين خبر به اشتر رسيد پيش على ( ع ) آمد و گفت اى امير مؤمنان هر چند ما از مهاجران و انصار نيستيم ولى از گروه تابعان هستيم و هر چند آنان از لحاظ تقدم در اسلام بر ما پيشى دارند ولى در امورى كه مشترك است بر ما برترى ندارند ، اين بيعت بيعت همگانى است و كسى كه سر از فرمان بيرون كشد سرزنشكننده و عيبجوست ، اينان را كه تخلف مىكنند نخست با زبان بر اين كار وادار و اگر نپذيرفتند زندانى كن ، على ( ع ) فرمود آنان را به حال و عقيده خودشان وامىگذارم . و چون على ( ع ) تصميم به حركت گرفت اشراف انصار جمع شدند و نزد آن حضرت آمدند ، عقبة بن عامر كه از شركتكنندگان در جنگ بدر بود گفت اى امير مؤمنان آنچه كه از نماز گزاردن در مسجد پيامبر ( ص ) و آمد و شد ميان منبر و مرقد آن حضرت از دست مىدهى بزرگتر از آن چيزى است كه از عراق اميد . دارى و اگر براى جنگ با شامىها مىروى ، عمر ميان ما ماند و سعد جنگ
179
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 179