رعايت دادگرى و انصاف و از بين بردن جانبدارى بود .
انوشروان گفت هر كس براى استوارى كار و صلاح پادشاهى ما بر ما خشونت كند آنرا تحمل مىكنيم همچنان كه انسان داروى بدمزه را تحمل مىكند و مىخورد باميد سودى كه از آن باو خواهد رسيد .
گويند كشكر در آن روزگار شهرستان كوچكى بود انوشروان از ولايات بهرسير و هرمزدخرة و دشت ميشان بر آن افزود و آن را دو بخش قرار داد ، بخش جندىشاپور و بخش زندورد ، ناحيه خسرو ماه را بر ناحيه جوخى افزود و آنرا به شش بخش تقسيم كرد بخش تيسفون كه همان مداين است و كنار دجله و سه فرسنگ پايينتر از « قباب حميد » قرار دارد و به زبان نبطى بان تيسفونج مىگويند و بخش گازر و بخش كلواذى و بخش نهر بوق و بخش جلولاء و بخش نهر ملك . [ 124 ] < فهرس الموضوعات > [ ظهور اسلام ] < / فهرس الموضوعات > [ ظهور اسلام ] < فهرس الموضوعات > تاريخ ايرانيان و تاريخ پيامبر ص < / فهرس الموضوعات > تاريخ ايرانيان و تاريخ پيامبر ص :
پيامبر ( ص ) در آخر روزگار پادشاهى انوشروان متولد شد . و تا هنگام پس از چهل سالگى كه به پيامبرى برانگيخته شد در مكه اقامت فرمود ، از اين مدت هفت سال پادشاهى انوشروان و نوزده سال پادشاهى هرمز و شانزده سال پادشاهى خسرو پرويز بوده است . [ 125 ] پيامبر ( ص ) پس از بعثت سيزده سال در مكه اقامت كرد و سپس به مدينه هجرت فرمود و در آن هنگام بيست و نه سال از پادشاهى خسرو پرويز گذشته بود ، ده سال هم در مدينه اقامت فرموده است ، و آن حضرت كه درود و سلام فراوان بر

124 - زندورد : شهرى نزديك واسط و بجانب بصره كه پس از آبادى واسط رو بويرانى نهاده است . جوخى : كه به صورت جوخا هم ضبط شده است هم نام شهرى است و هم نام رودخانه يى ميان خانقين و خوزستان . كلمه قباب جمع قبه است و با آنكه ياقوت چند ناحيه را آورده است ولى از قباب حميد مطلبى نگفته است . جازر : گازر ، دهكده اى از نواحى نهروان نزديك مداين . كلواذى : در جانب شرق بغداد و بروزگار ياقوت ( قرن هفتم ) ويرانه بوده است . نهر بوق در بخش جنوبى بغداد است ، نهر ملك بخشى كه سيصد و شصت دهكده داشته است . اين موارد در معجم البلدان آمده بود و به برخى هم اشاره نشده است . ( م ) . 125 - ملاحظه مىكنيد جمع اين سالها چهل و دو سال است و بدون ترديد اشتباه است زيرا در اين صورت بايد عمر حضرت ختمى مرتبت شصت و پنج سال باشد و باحتمال قوى اشتباه در مدت پادشاهى هرمز است ، فردوسى آنرا چهارده ثبت كرده است . ( م ) .

102