نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 93
چندان زدند كه كشته شد . [ 109 ] ايرانيان و يمن : انوشروان بار ديگر و هرز را به يمن گسيل داشت و باو دستور داد كه هيچ سياه پوست و هيچ كسى را كه رنگش متمايل به سياهى باشد زنده نگذارد . و هرز پنج سال در يمن بود و چون مرگش فرارسيد تير و كمان خود را خواست و گفت مرا بنشانيد و تكيه دهيد آنگاه كمان بر دست گرفت و تيرى رها كرد و گفت بنگريد هر جا تير من بزمين افتاد همانجا براى من آرامگاهى بسازيد و مرا در آن دفن كنيد ، تير او پشت كليسيا افتاد و آنجا را تا امروز « مقبره و هرز » مىگويند . پس از او انوشروان بادان را به يمن فرستاد و او تا هنگام ظهور اسلام پادشاه يمن بود . گويند ، هنگامى كه قباد به پادشاهى رسيد نوجوان و پانزده ساله بود ، اما نسبت به كارها آشنا و هوشيار و گشاده رو و دورانديش بود ، او شوخر را بر كارهاى كشور گماشت و مردم از اين جهت كه شوخر بر كارها مسلط بود قباد را سبك مىشمردند و نسبت باو بىاعتنايى مىكردند ، قباد پنج سال از پادشاهى خود را تحمل و بردبارى كرد سر انجام از اين كار بستوه آمد و براى شاپور رازى كه از فرزندان مهران بزرگ بود و كارگزار قباد در بابل و خطرنيه [ 110 ] بود نوشت تا با سپاهيان خود بيايد و چون آمد راز خود را با او در ميان گذاشت و باو دستور داد شوخر را بكشد فرداى آن روز شاپور بامداد نزد قباد آمد و شوخر را در حضور او نشسته ديد ، او بسوى قباد حركت كرد و از كنار شوخر گذشت و شوخر باو اعتنا نكرد ، ناگاه شاپور كمندى را كه در دست داشت رها كرد و كمند بر گردن شوخر افتاد و شاپور او را كشان كشان از پيشگاه بيرون برد و در بند و زنجير كشيد و بزندان افكند و قباد فرمان به كشتن او داد .
109 - پادشاهى سيف در يمن مورد توجه و باعث خشنودى غالب قبايل عرب بوده است ، نمايندگانى از قريش كه عبد المطلب هم همراهيشان بوده است براى شاد باش به حضورش رفتهاند ، ر . ك ، بيهقى - دلائل النبوة - ترجمه آن بقلم اين بنده ، ص 188 ج 1 مركز انتشارات علمى 1361 . ( م ) . 110 - خطرنيه : بضم اول و فتح دوم و سكون سوم و نون مكسور نام ناحيه اى از بابل عراق است ، معجم البلدان ص 449 ج 3 چاپ مصر ( م ) .
93
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 93