نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 57
اكنون چون نامه من بدست تو رسيد نفهمم كه در پرداخت آن تاخير كنى كه در آن صورت به تو مزه درماندگى را خواهم چشاند و عذر و پوزشى او تو نخواهم پذيرفت ، و السلام » . داريوش و اسكندر : چون نامه داريوش به اسكندر رسيد سپاههاى خود را جمع كرد و با آنان بسوى عراق حركت كرد و چون اين خبر به داريوش رسيد زنان و فرزندان و گنجينه هاى خود را در همدان جمع كرد و در حصار آن شهر كه از بناهاى خود او بود قرار داد و براى رويارويى با اسكندر بيرون آمد و جنگهاى فراوانى با او كرد و اسكندر اميدى براى پيروزى بر داريوش و دست يافتن به بخشى از كشور او نداشت تا آنكه با دو مرد از مردم همدان كه از فرماندهان نظامى و ويژگان و نگهبانان داريوش بودند دسيسه ساخت و آن دو را تشويق كرد و فريفت تا نسبت به داريوش مكر و خيانت كنند و آن دو پذيرفتند . روزى در حالى كه داريوش با اسكندر مشغول جنگ بود آن دو از پشت سر داريوش را مورد حمله قرار دادند و غافلگير كردند و كشتند و سپاهيان داريوش پراكنده شدند ، اسكندر پيش آمد و بر بالين داريوش كه هنوز رمقى داشت ايستاد و از اسب پياده شد و سر او را بر دامن نهاد و بر او بىتابى كرد و گفت اى برادر اگر جان بسلامت برى ترا به پادشاهى خودت وامىگذارم اكنون هم مرا به هر چه دوست دارى فرمان ده تا آنرا براى تو انجام دهم . داريوش گفت از من پند و عبرت بگير كه ديروز در چه حالى بودم امروز در چه حالى هستم مگر من همان نيستم كه پادشاهان همگى از من مىترسيدند و اقرار به فرمانبردارى از من داشتند و با پرداخت خراج از من حذر مىكردند ، و امروز پس از داشتن آن پادشاهى بزرگ و سپاهيان فراوان تنها بر خاك افتادهام . اسكندر گفت سرنوشتها از هيچ پادشاه و ثروت او بيمى ندارند و كسى را براى پادشاهى و ثروت احترام نمىگذارند و هيچ بينوايى را هم براى فقر او تحقير نمىكنند همانا دنيا سايه زودگذرى است كه زود از ميان مىرود و شتابان نيست و نابود مىشود .
57
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 57