responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 363

==موضوع بحث: امام علي(عليه السلام)، نامه به مالک اشتر-5==
==تاريخ پخش: 13/1/69==

بسم الله الرّحمن الرّحيم

در قرآن سه مرتبه فرموده »لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ«(توبه/33- فتح/28- وصف/9) و معنايش اين است كه اسلام حكومتش در زمين گسترده خواهد شد و در جايى ديگر مي‌فرمايد {{(آیه):وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ}} (سوره حج : 47) خدا خلف وعد نمي‌كند. حالا براى اينكه حكومت اسلام همه دنيا را بگيرد طرحمان چيست؟ طرح‌ را اميرالمؤمنين(ع) داده و ما طرحمان را از اميرالمؤمنين(ع) مى‌گيريم.
نهج البلاغه سه قسمت است: قسمت اول نهج البلاغه خطبه هاست كه معمولاً اصول عقائد است. قسمت دوم نامه هاست به استاندارها كه چگونه مردم دارى كنيد، حكومت دارى كنى و قسمت سوم حكمت‌ها و موعظه‌ها يعنى عقائد، سياست و اخلاق در اين قسمت(قسمت دوم) 77 نامه است نامه 53 بزرگترين نامه است كه اين نامه، به مالك اشتر است.
اگر ما يك جايى مشكلى داشتيم يعنى ديديم حكومت جمهورى اسلامى به حكومت امام على(ع) نرسيده بايد سعى كنيم خودمان را برسانيم اميرالمؤمنين اينرا مي‌فرمايد:
== تشريح منطقه مأموريت و حساسيت مسئوليت==
»ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ» (شرح نهج البلاغه/نامه 53) بدان اى مالك اشتر. گفتم كه مالك اشتر كسى بود كه امام(ع) در مورد او فرمود: نقشى كه مالك اشتر براى من داشت. مانند نقشى بود كه من براى رسول الله داشتم.
«أَنِّي» من كه اميرالمؤمنين هستم «قَدْ وَجَّهْتُكَ» تو را سرازير مي‌كنم «إِلَى بِلَادٍ» تو را مى‌فرستم به يك منطقه اى «مصر» آن منطقه منطقه مهمى است چون «قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا» جارى شد بر اين شهرها «دُوَلٌ قَبْلَكَ» دولت‌هاى قبل از تو بوده تو يك جايى نمي‌روى كه قبلاً بيابان بوده بلكه مزرعه بوده و قبلاً كشاورز روى آن كار كرده است مصر جاى حساسى هست بالاخره مردم حكومت‌ها ديده‌اند تلخ و شيرين ديده‌اند بصيرند سياست مدار بوده‌اند خيلى بايد حواست را جمع كنى مثل طلبه اى كه مي‌رود يك مسجدى هيئت امنا مي‌گويند سالهاى قبل اينجا فلان واعظ و فلان واعظ منبر رفته يعنى خلاصه مواظب باش حرفهات كم نياورى.
«مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ» حكومت هايى كه بعضى هاشان عادل بودند و بعضى ظلم و جور بوده‌اند واين خودش يك انصاف است كه انسان حكومت هاى قبل را همه نگويد از دم فاسدند نه بعضى عادل و بعضى فاسد واينطور نيست حالا كه من آمده‌ام تمام فرماندارها را عوض كنم مثل اينكه تمام آنها ظالم بوده‌اند خبرى نيست حالا شما آمدى بسم الله آخر بعضى‌ها رئيس وزير يا استاندار مى‌شوند فكر مي‌كنند تمام قبلى‌ها ظالم بوده‌اند خيال مي‌كنند كودتا كرده‌اند مواظب باش كسانى كه آمده‌اند «مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ» عادل هم بوده‌اند و فاسد هم داشته‌اند.
اى مالك شوخى نگيرى «وَ أَنَّ النَّاسَ» مردم «يَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورك» نظر مي‌كنند به كارهايت بى خود نيست كه اميرالمؤمنين نامه مي‌نويسد به يكى از فرماندارهايش كه چرا رفتى بيخودى دستت را سر سفره افطارى يا مهمانى دراز كرده اى كه تمام پولدارها آنجا بوده‌اند ولى فقيرها نبوده‌اند. آن استاندار چقدر كباب سر آن سفره خورده بود كه حضرت امير 1400 سال آبرويش را برد، حساب كباب خوردن استاندار با بقيه فرق مي‌كند زير نظر هستي، اگر پدر يا مادرى كار خلاف كند دختر ياد مي‌گيرد سيگار كشيدن معلم گناه كبيره است گناه صغيره سيگار كشيدن بقيه است چون اگر معلمى سيگار بكشد شاگرد ياد مي‌گيرد «وَ أَنَّ النَّاسَ يَنْظُرُونَ» مردم نگاه مي‌كنند به معلم و مادر دختر بچه مي‌فهمد مادر سر كيف پدر پول برداشت ياد مي‌گيرد. البته زن و شوهر بايد به حدى رفيق باشند كه جيبشان يكى باشد. حضرت فرمود هر وقت دست كرديد توى جيب هم وحشت نداشتيد مسلمان خوبى هستيد.
آيت الله مشكينى مي‌فرمود ما چند تا طلبه بوديم هرچه پول داشتيم زير فرش مي‌گذاشتيم مي‌گفتيم هركس از طلبه مي‌خواهد بردارد و خرج كند اصلاً نپرسيم پول مال كى بود من چقدر زير فرش گذاشتم تو چقدر زير فرش گذاشتى بايد برسيم به آن جايى كه يكى باشيم الآن تمام دنيا به جمهورى اسلامى نگاه مي‌كند كه آيا غير از ابر قدرت شرق وغرب كس ديگر هم قابل پياده شدن هست يا نه و تمام ابر قدرتها از طريق صدام كه به ايران حمله كردند بخاطر اينكه اين فرهنگ را بكشند كه اسلام قابل حكومت دارى نيست چون ما آمديم گفتيم نه شرقى نه غربى، جمهورى اسلامى! همه بسيج شدند كه بگويند نه، يا شرقى يا غربى. به همين خاطر يك كارمند جمهورى اسلامى گناهش نابخشوني است چون مردم را به نظام بدبين مي‌كند. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: زنان پيامبر خلافشان دو برابر محسوب مي‌شود چونكه باقى زنها هم نگاه به زن پيغمبر مي‌كنند. به همين خاطر مي‌گويند: عالم كه خراب شد عالَم خراب مي‌شود چونكه عالَم دارد به عالِم نگاه مي‌كنند.
== سعه صدر داشتن حاكم و توجه به نظرات مردم==
مالك تو را فرستادم به شهرى كه «قَدْ جَرَتْ» جريان هايى در آن‌ها بوده و دولت هايى قبل از تو بوده كه بعضى از آن‌ها حق بوده‌اند و بعضى فاسد و مردم دارند به تو نگاه مي‌كنند چطور «فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيه‌» در مثل همان كارهايى كه تو نظر مي‌كردى چطور وقتى خودت حاكم نبودى دولت را به باد انتقاد مي‌گرفتى حالا كه خودت دولت شده ايى مردم تو را به باد انتقاد خواهد گرفت «وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ تَقُولُهُ فِيهِمْ» همانطور كه تو نظر مي‌كردى به واليانى كه قبل از تو هستند به واليان قبل تو چطور دقت مي‌كردى همينطور كه تو حاكم قبل را زير نظر داشتى، مردم هم امروز تو را زير نظر دارند و مواظب باش.
«وَ يَقُولُونَ فِيكَ» خواهند گفت درباره تو «مَا كُنْتَ تَقُولُهُ فِيهِمْ» هرچه براى مردم گفته اى برايت خواهند گفت. حديث داريم (هركس تو را مسخره كند نمي ميرد مرگ اينكه به آن بلا مبتلا مي شود) كسى را مسخره نكن اگر ديد يا كبوتر باز بالاى پشت بام است نگاهش نكن بگو خاك توى سرت، براى اينكه عشقى كه در سر او هست در تو هم مي‌بود تو هم مي‌رفتى بروى پشت بام قصه‌ات بشود ولى نيشش نزن براى همين گفته‌اند كه اگر خواستى مجرمى را شلاق بزنى به او نيش نزن.
زنها مسخره مي‌كردند ذليخا را مي‌گفتند زليخا عجب زن بدى بود عاشق يوسف شد چقدر زشت است كه زن عاشق پسر بشود. ولى وقتى خودشان يوسف را ديدند قرآن مي‌فرمايد {{(آیه):وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ}} (سوره يوسف : 31) دست خودشان را بريدند. باز رحمت به پدر زليخا باز دست خودش را نبريد زليخا اين همه ديد عاشق شد شما يك بار ديديد دست قطع كرديد.
خيلى نفرين مي‌كنيم به قاتلين كربلا اما تا به حال هيچ فكر كرده‌ايد اگر شما آنجا بوديد جزء كدام خط بوديد گاهى آدم در عالم خيال كى چيزى مي‌گويد در عالم عمل چيز ديگرى از آب درمى‌آيد. شخصي بود مى‌گفت «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ» [https://lib.eshia.ir/71860/98/166/ العلامة المجلسي، بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج98، ص166.] كاش ما باشما بوديم در مقابل طاغوت زمان قد علم مي‌كرديم و 8 سال توى مملكت ايران جنگ بود قد علم نكرديد و بيست ليتر هم گريه كردند و گفتند اين حسين جان كاش ما بوديم و در مقابل طاغوت قد علم مي‌كرديم طاغوت بود اما اينها تكان نخوردند.
{{(آیه):أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ}} (سوره نحل : 105) دروغ مي‌گويند به همين خاطر در اصول بابى داريم بنام عاريه يعنى آن كسانى كه عمرى ايمانشان عاريه است ولى وقت خطر و وقت مرگ ايمانشان از آنها گرفته مي‌شود و بى دين از دنيا مي‌روند. جنگ امتحان خوبى بود تا معلوم بشود كسى چه نقشى داشت در جنگ.
«قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ» چيزى كه از اين جمله فهميده مي‌شود اين است كه انسان وقتى مي‌خواهد كارى انجام دهد بايد از تاريخ قبل اطلاع داشته باشد. طلبه اى كه توى يك مسجد نماز مي‌خواند، بايد سؤال كند چه كسانى توى اين مسجد منبر مي‌رفته‌اند.
== توجه به دوستي بندگان صالح==
«وإِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِين‌» فقط استدلال مي‌شود بر خوبى مردم چطور آدمى بفهمد كه فلانى خوب است يا نه ببين مردم چه مي‌گويند، مي‌گويند خوب است يا نه البته مردم خوب مردم صالح و مردم مومن.
«بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ» ببين(عباد) بندگان خدا با بندگان صالح قضاوتشان درباره تو چيست استدلال مي‌شود در صالحين به چيزى كه خداوند بر زبان بندگان خوبش جارى مي‌كند يعنى اگر ديدى خوبها مي‌گويند يك چيزى خوب است اين پيداست كه موفق است.
نشانه موفقيت چيست؟ قضاوت مردم خدا پرست. در مقابل گاهى تحريكات است، گاهى تعلقات است. آدم هايى هستند مثل لنگ، لنگ خاصيتش اين است كه توى حمام هر ساعتى دور پاى كسى است و اينها هم هر ساعتى دور كسى هستند، امروز اين رئيس بله قربان فردا آن رئيس بله قربان اين بله قربان گو است كارى ندارد. كى هست ستار العيوب است. مثل لنگ باند بازى بعضى‌ها روزنامه‌ها را پر مي‌كند به در و ديوار پس پرده پيش پرده اگر تب كند دنيا را خبر مي‌كنند چونكه از تيپ خودمان است از تيپ ما نباشد اگر سرطان هم بگيرد والله به نظرم پشه گزيده، سرطان را پشه مي‌كنند. چون از باند ما نيست و پشه را عقرب مي‌كنند چونكه از باند ما است جوسازى، شايعه سازى كار اينهاست.
پيغمبر(ص) مي‌فرمايد خدايا قرار بده براى من زبان صدق، يعني مردم درباره من خوب بگويند. اگر مردم خوب، خوب گفتند ارزش است يا آيه داريم كه {{(آیه):إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ}} (سوره مريم : 96) كسانى كه عمل صالح و ايمان دارند {{(آیه):سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا}} (سوره مريم : 96) قرار مي‌دهد خداوند براى اينها(وداً) يعني مودت، مردم دوستش دارند. محبوبيت الهى ارزش است لسان صدق ارزش است {{(آیه):فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ}} (سوره ابراهيم : 37) حضرت ابراهيم گفت: خدايا دل مردم را كارى كن «تَهْوي إِلَيْهِمْ» بسوى بچه هاى من و ذريه من سرازير بشود، خدايا جورى كن كه مردم ذريه مرا دوست داشته باشند {{(آیه):وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي}} (سوره طه : 39) خدا مي‌فرمايد: موسى به تو منت گذاشتم كه مهر تو را در دل دربار فرعون قرار دادم كه تصميم قتل تو را نداشتند.
در زيارت امامان داريم: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» خدايا چنان كن كه هم در زمين محبوبيت داشته باشم هم در عالم بالا. اگر كسى در زمين محبوبيت‌داشته باشد ولى پيش خدا آبرو نداشته باشد ارزش ندارد. روايت داريم كه خوشا به حال كسى كه «دعي في ملكوت السموات عظيما» (مجموعه ورام/ج2/ص179) فرشته‌ها بگويند خوب است.
{{(آیه):وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ}} (سوره شرح : 4) خداوند به پيغمبر مي‌فرمايد من نام تو را در جامعه بلند داشتم.
حضرت امير مي‌فرمايد: »إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ»(نهج البلاغه/نامه53) اگر مردم مومنين بودند بايد مواظب افكار عمومى مؤمنين را داشت اما اگر مردم مگس دور شيرينى بودند، لنگ صفت بودند، هرچه مي‌خواهند بگويند.
ما بايد حساب كنيم اگر به مملكت هجوم آورده شد چه كسى مي‌رود دفاع كند آن ‌كه از رهبرى ما، آن كسى كه موقع حمله از كشور دفاع مي‌كند، بايد دل او را نگه داشت. زمان شاه كه آقايان سخنرانى انقلابى مي‌كردند مي‌آمدند دم در يك پا را داخل مسجد مي‌گذاشتند يك پا را بيرون، يك نگاه به داخل مي‌كردند يك نگاه به توى خيابان. جلب امت صالحين مهم است نه اين طور آدمها.
== توجه به كار نيك حالصانه و پرهيز از هواپرستي==
«فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْك‌» بهترين ذخيره براى تو «ذَخِيرَةَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ» كسى نگويد آقا چقدر پس انداز دارم، يك قطعه زمين دارم و. . . اينها همه ذخيره هاى دنيا است. ببين در صندوق و قلك قيامت چقدر جمع كرده‌اي. در قلك دل براى آينده خويش، جز عشق خدا و دين پس انداز نكن.
اولاد، فرزند نمي‌توانند كارى بكنند. در اين ماه رمضان ثواب يك آيه قرآن خواندن برابر با خواندن كل قرآن است. پس قرآن بخوانيد. خلاصه استفاده از ايام شريف ذخيره عمل صالح با توجه به اينكه ما نمي‌دانيم ماه رمضان ديگر هستيم يا نه پارسال ماه رمضان ما امام داشتيم امسال نيستند.
يك كاغذ برداريد بنويسد چند درصد كار با اخلاص انجام داده‌ايد. آخر ما كارهايمان با اخلاص نيست اگر عيد قربان يك گوسفندى را مي‌كشتيم اسمش را مي‌گذاريم قربانى اين قرباني نيست. زيرا يك رانش خانه دادمان ‌مى‌رود يك رانش خانه خواهرمان مي‌رود باز اين خرده حسابها را تسويه مي‌كنيم چى داده‌ايم كه هيچ رنگى جزء رنگ خدا نداشت.
«فَامْلِكْ هَوَاكَ» اى مالك تو مالك هوا و هوست باش خودت را كنترل كن. پهلوان اين نيست كه وزنه بلند كند، پهلوان اين است كه خودش را نگه دارد. مي‌خواهم بكشمش، خودت را نگه دار. مي‌خواهم بزنمش، خودت را نگه دار. مواظب بخل نفست باش. بخلت را نگه دار. هوا و هوست را نگه دار از چى؟ ‌از «لَا يَحِلُّ لَكَ» چيزى كه بر تو حلال نيست.
«فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ»(نهج البلاغه/نامه53) بايد انسان چه چيزهايى كه دوست دارد و چه چيزهايى را كراهت دارد.
آدم بايد حب و بغضش براى خدا باشد، حالا ما اگر با يك كسى بد هستيم اگر او از قصابي گوشت بگيرد ما ديگر از آن قصاب گوشت نمي‌گيريم اينها ديگر براى خدا نيست. اينها كينه است. قرآن مي‌فرمايد: روز قيامت همه مردم گير هستند. مگر كسى كه قلبش پاك باشد قلب سليم قلبى است كه كينه نداشته باشد.
در قرآن داريم كه {{(آیه):لا تَجْعَلْ في‌ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا}} (سوره حشر : 10) مومنين مي‌گويند خدايا كارى كن كه در قلب ما كينه مومن نباشد. اگر مي‌خواهيم خدا ما را ببخشد كينه كسى را در دل نداشته باشيم. پيامبر فرمود: اگر مسلمانى سه روز با هم قهر باشند روز چهارم آشتى نكنند اينها ديگر مسلمان نيستند.
خلاصه بحث اين شد حاكم بايد از جريانات باخبر باشد، همه حكومت هاى قبل را ظالم نداند، مسئولين زير نظرند، قضاوت مردم اگر براساس تعلقات و تبليغات و جوسازى‌ها وباندبازى‌ها بود ارزش ندارد. اما اگر قضاوت «عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ» از زبان مومنين بود بايد به افكار عمومى حزب الله توجه كرد. مالك دنيا شدن مهم نيست خودت را و هوى و هوست را نگه دار اگر يك وقتى ميل داشتى كارى را انجام دهى خودت را براى رضاى خدا نگه داشتى آنوقت خدا هم جبران مي‌كند يوسف خودش را نگه داشت به كجا رسيد.
اين ماه رمضان ماه خوددارى است، يعنى 30 روز نان خودت را نخور تا به نان مردم كه مي‌رسى قدرت كنترل داشته باشى.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 363
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست