responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 654

مى‌بندند، و روى قفل يا گرهى كه به آن زده‌اند، مادّه خميرمانندى گذارده و روى آن مهر مى‌زنند، بديهى است گشودن در آن، جز با شكستن مهر ممكن نيست، و اين كارى است كه به زودى افشا مى‌شود. [1]

'''يَطْمِثْهُنَّ:'''

{{(آیه):لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ}}

{{صورتی:«يَطْمِثْهُنَّ»}} از مادّه‌{{صورتی: «طمث»}} در اصل به معناى خون عادت ماهيانه، و به معناى زوال بكارت آمده، و در اينجا اشاره به اين است كه زنان بكر بهشتى هرگز همسرانى نداشته‌اند. [2]

'''يَطُوف:'''

{{(آیه):يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ}}

تعبير به‌{{صورتی: «يَطُوف»}} از مادّه‌{{صورتی: «طواف»}} اشاره به خدمت مداوم آنها است. [3]

'''يَطَّيَّرُوا:'''

{{(آیه):يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى‌}}

{{صورتی:«يَطَّيَّرُوا»}} از مادّه‌{{صورتی: «تَطَيُّر»}} به معناى «فال بد زدن» است، و ريشه اصلى آن كلمه‌{{صورتی: «طير»}} به معناى «پرنده» مى‌باشد، و از آنجا كه عرب، فال بد را غالباً به وسيله پرندگان مى‌زد:

«گاهى صدا كردن كلاغ را به فال بد مى‌گرفت و گاهى پريدن پرنده‌اى را از دست چپ نشانه تيره‌روزى مى‌پنداشت» كلمه «تطيّر» به معناى فال بد زدن به طور مطلق آمده است. [4]

'''يُطيقُونَهُ:'''

{{(آیه):يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ}}

{{صورتی:«يُطيقُونَهُ»}} از مادّه‌{{صورتی: «طوق»}} در اصل به معناى حلقه‌اى است كه به گردن مى‌اندازند و يا به طور طبيعى در گردن وجود دارد (مانند حلقه رنگينِ گردنِ بعضى از پرندگان) سپس به معناى نهايت توانايى به كار رفته است، جمله‌{{صورتی: «يُطيقُونَهُ»}} در اينجا با توجّه به اين كه ضمير آخر آن به روزه برمى‌گردد، مفهومش اين است: براى انجام روزه، نهايت توانايى خود را بايد به كار برند، يعنى شديداً به زحمت بيفتند، و اين در مورد پيران و بيماران غير قابل علاج مى‌باشد.

بنابراين، آنها از حكم روزه معافند، و تنها به جاى آن فديه مى‌پردازند (ولى بيمارانى كه بهبودى مى‌يابند موظفند قضاى روزه را بگيرند). بعضى نيز گفته‌اند: مفهوم جمله‌{{صورتی: «يُطيقُونَهُ»}} اين است كه در گذشته توانايى داشته‌اند (كَانُوا يُطيقُونَهُ) و الآن توانايى ندارند. [5]

'''يَظُنُّونَ:'''

{{(آیه):يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلاقُوا}}

{{صورتی:«يَظُنُّونَ»}} از مادّه‌{{صورتی: «ظنّ»}} گاه، به معناى گمان و گاه، به معناى يقين مى‌آيد و در اينجا مسلماً به معناى ايمان و يقين قطعى است؛ زيرا ايمان به لقاء اللّه و بازگشت به سوى او حالت خشوع، خداترسى و احساس مسئوليت را در دل انسان زنده مى‌كند. [6]

'''يعبؤ:'''

{{(آیه):مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ}}

{{صورتی:«يعبؤ»}} از مادّه‌{{صورتی: «عبأ»}} (بر وزن عبد) به معناى سنگينى است، بنابراين جمله «لا يَعْبأ» يعنى وزنى قائل نيست، و به تعبير ديگر، اعتنايى نمى‌كند. [7]

'''يَعْتَذِرُون:'''

{{(آیه):يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذا رَجَعْتُمْ}}

از تعبير{{صورتی: «يَعْتَذِرُون»}} از مادّه‌{{صورتی: «إِعتذار»}} كه فعل مضارع است و معناى آينده را مى‌تواند در بر داشته باشد، چنين برمى‌آيد كه قبلًا خداوند، پيامبر و مسلمانان را از اين موضوع آگاه كرده كه، منافقانِ دروغگو، به عنوان عذرخواهى، به زودى نزد آنها خواهند آمد، لذا طرز پاسخگوئىِ آنها را نيز به مسلمانان تعليم مى‌دهد. [8]

'''يَعْدِلُونَ:'''

{{(آیه):كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}}

{{صورتی:«يَعْدِلُونَ»}} از مادّه‌{{صورتی: «عِدل»}} (بر وزن حفظ) گرفته شده كه به معناى «همتا»، «شريك» و

[1]سوره روم: 59؛[https://lib.eshia.ir/27575/16/513/يَعْدِلُونَ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج16، ص513.]

[2]سوره رحمن: 56؛[https://lib.eshia.ir/27575/23/180/يَطْمِثْهُنَّ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج23، ص180.]

[3]سوره واقعه: 17؛[https://lib.eshia.ir/27575/23/222/يَطُوف مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج23، ص222.]

[4]سوره اعراف: 131؛[https://lib.eshia.ir/27575/6/377/يَطَّيَّرُوا مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج6، ص377.]

[5]سوره بقره: 184؛[https://lib.eshia.ir/27575/1/704/يُطيقُونَهُ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص704.]

[6]سوره بقره: 46؛[https://lib.eshia.ir/27575/1/262/يَظُنُّونَ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص262.]

[7]سوره فرقان: 77؛[https://lib.eshia.ir/27575/15/194/يعبؤ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج15، ص194.]

[8]سوره توبه: 94؛[https://lib.eshia.ir/27575/8/112/يَعْتَذِرُون مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج8، ص112.]

نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 654
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست