نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 61
از اينجا روشن مىشود كه مذاهب حلول مستلزم محدود ساختن خدا در موضوع معينى است . به توضيح اين كه اگر مقصود از حلول اينست كه شخص معينى مانند عيسى ( ع ) و يا امير المؤمنين على ( ع ) ظرفى براى خدا است ، بدون ترديد اين اعتقاد انحراف از خداشناسى و توحيد بوده و مخالف عقل و همهء منابع اديان حقهء الهى است . چطور امكان دارد خداوند ازلى و ابدى و سرمدى و بىنهايت مطلق ، در وجود يك انسان بسيار بسيار كوچك در مقابل جهان هستى حلول كند و محدود گردد به همين جهت است كه ادعاى حلول از هر كسى صادر شود ، اگر او آگاهى و درك به گفتهء خود داشته و لوازم ادّعاى خود را هم بداند ، راه خداشناسى و توحيد را گم كرده است . و اگر منظورش اينست كه به جهت تصفيه و تزكيه و تخلق به اخلاق الهى ، بصيرتى نصيب او گشته است كه جلوهء خدا را در روح خود درمىيابد ، اين مطلب صحيح و بسيار عالى است . امير المؤمنين عليه السلام در پاسخ سؤال ذعلب يمانى كه گفته بود : « آيا خدايت را ديده اى » چنين فرموده است كه : « خدايى را كه نديدهام نمىپرستم » . ذعلب مىپرسد : مگر خدا را مىتوان ديد در پاسخ مىفرمايد : آرى ، بوسيلهء دل . اين نكته را هم ناگفته نگذاريم كه مدّعيان حلول و اتّحاد كه در لحظات معينى ممكن است تجلَّى الهى را دريابند ، بجاى اين كه باشتياق و انجذاب آنان به سوى آن تجلى افزوده شود ، لطافت و عظمت دل يا روح را كه توانسته است تجلىگاه عظمت الهى باشد ، خدا مىپندارند و گمان مىكنند آن روح يا دل لطيف و با عظمت خدا است لذا مىگوئيم : اينان در آن لحظات حقيقت دل يا روح را درمىيابند ، ولى از خدا كه بالاتر
61
نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 61