نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 207
باشند ، تا آخر سوره مىروند و سورهء ديگر را شروع مىكنند . اين گونه مطالعه و خواندن نمىتواند بر مبناى صحيح قرآنشناسى استوار باشد . بعبارت ديگر قرآن آن نيست كه نقوش كلماتش از جلو چشم انسان عبور كند و يا در صورت الفاظ از زبان و دهان موج بزند . هر يك از آيات قرآنى عبارتست از آن جملهء نهايى كه بدون آگاهى قبلى همه جانبه بمحتواى آن ، واقعيت خود را ابراز نمىكند . بعنوان مثال براى پذيرش جملهء نهايى بودن اين آيه : * ( كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ) * [1] . ( هر كسى در گروگان اندوختهء خويش است ) . بايد نخست اين اطلاعات و معلومات را بدست بياوريم : 1 - انسان داراى حقيقتى است بنام خود يا من يا شخصيت كه مديريت اجزاء درونى و برونى او را در اختيار دارد . 2 - آنچه كه انسان دارا مىشود بر دو نوع اساسى تقسيم مىگردد : پديدهها و شئون جبرى و اندوختههاى آزادانه و اختيارى . 3 - ملاك استناد اندوختهها بخود انسان ، آزادى و اختيار او است نه جبر و اكراه . 4 - عوامل جبرى تاريخ و محيط و اجتماع ، آن انسانى را كه جريان معتدل خود را دريافته و در مسير منطقى حيات گام برميدارد ، نمىتواند چنان بسازد و بپردازد كه دستهاى او را در مقابل پروندهء بستهء حياتش ببندد . 5 - البته اگر چنين فرض شود كه انسانى يا جامعه اى چنان در ميان حلقههاى زنجير عوامل جبرى فشرده شده است كه هيچ آزادى و اختيارى براى او نمانده است ، از موضوع بحث خارج است . 6 - مادامى كه « خود » انسان وجود دارد و بجهت عوامل جبرى يا مقدمات اختيارى ، « خود » را نباخته يا آن را بيمار ننموده است ، مىخواهد آن « خود »