و تواتر آن روايتها و همقول بودن آنها ( از حيث معنى ) لازم مىسازد كه قائم عليه السّلام ظهور نكند مگر پس از فرا رسيدن و تحقّق آن نشانه ها ، زيرا آنان خبر دادهاند كه گزيرى از وقوع آنها نيست ( و حتما بايد واقع شود ) و ايشان راستگويانند ، تا آنجا كه به ايشان عرض شده است كه : « ما اميدواريم آنچه در بارهء قائم عليه السّلام آرزو مىكنيم تحقّق يابد ولى پيش از او ، آن سفيانى در كار نباشد » و ايشان فرمودهاند : « آرى به خدا قسم كه سفيانى از حتميّات است و از وقوع آن گريزى نيست » . سپس وجود نشانه هاى پنجگانه را كه برترين دلائل و برهانها بر ظهور حقّ پس از آنها است مورد تأكيد و تصديق قرار دادهاند همان گونه كه امر تعيين وقت ظهور را باطل اعلام داشته و فرمودهاند : « هر كس براى شما تعيين وقتى را از ما روايت كند هر كس كه باشد از تكذيب او پروا نداشته باشيد كه ما زمانى را ( براى ظهور ) تعيين نمىكنيم » و اين از راستترين گواهىها است بر باطل بودن كار هر كسى كه مدّعى مرتبهء مقام قائم گردد يا برايش چنين ادّعائى شود ، و پيش از پيدايش و فرا رسيدن اين نشانه ها ظهور كند ، به ويژه كه احوال او همگى گواه بر باطل بودن ادّعاى كسى باشد كه برايش چنين ادّعائى شده است ، از خداوند مىخواهيم كه به منّت و كرمش ما را از آن جمله قرار ندهد كه با آراستن و فريبكارى در دين و گول زدن و تزوير كردن با سست دينان مرتدّ در پى دنياجوئى هستند ، و آنچه از پرتو هدايت و فروغ آن و جمال حقّ و زيبائى آن كه به ما