نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 69
بار خدايا بوى بهشت را بر من حرام نگردان و مرا از كسانى قرار ده كه بوى آن و نسيم آن و عطر آن را ( با شامّهء خود ) حسّ ميكنند . راوى گويد : سپس روى خود را شسته و اين جملات را ميگفت : « اللَّهمّ بيّض وجهي يوم تسودّ فيه الوجوه و لا تسوّد وجهي يوم تبيضّ فيه الوجوه » يعنى : خداوندا روزى كه رويها ( از بدكرداران ) در آن روز سياه مىشود روى مرا سفيد گردان و روزى كه رويها ( مؤمنين و صالحين ) در آن روز سفيد ميگردد روى مرا سياه مگردان . سپس دست راست خود را شسته و اين دعا را ميخواند « اللَّهمّ اعطني كتابي بيميني ، و الخلد في الجنان بيساري ، و حاسبني حسابا يسيرا » يعنى خداوندا نامهء عملى مرا بدست راست من ده ، و برگهء اقامت ابدى در بهشت را بدست چپم ، و مرا با حسابى آسان مورد حساب كشى قرار ده . سپس دست چپ خود را شسته و اين دعا را ميخواند : « اللَّهمّ لا تعطني كتابي بيساري و لا تجعلها مغلولة إلى عنقي ، و أعوذ بك [ ربّي ] من مقطَّعات النّيران » يعنى : بار خدايا نامهء عمل مرا بدست چپم مده و آن را زنجير بر گردنم مساز و به تو پناه مىآورم [ اى پروردگار من ] از آن پيراهنها كه از آتش ساخته شده است . سپس سر خود را مسح نموده و ميگفت : « اللهمّ غشني برحمتك و بركاتك و عفوك » . يعنى بار خدايا ( جامهء ) رحمتت و بركات و بخشايشت را بر من بپوشان و مرا با آنها فرا گير . سپس دو پاى خود را مسح نموده و اين دعا را ميخواند : « اللَّهمّ ثبّتني على الصّراط يوم تزلّ فيه الأقدام ، و اجعل سعيي فيما يرضيك عنّي [ يا ذا الجلال و الإكرام ] » . يعنى خداوندا قدمهاى مرا بر صراط ثابت و استوار دار در آن روز كه قدمها در آن ميلغزد ، و سعى و كوشش مرا در آن
69
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 69