نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 428
شمعون بود و حواريّون عيسى عليه السّلام همراه او بودند و در اين هنگام بختنصّر يك صد و هشتاد و هفت سال پادشاهى كرد و هفتاد هزار سرباز يهودى را به خونخواهى يحيى بن زكريا كشت و بيت المقدس را خراب كرد و يهوديان در شهرها پراكنده شدند و در سال چهل و هفتم سلطنتش خداى تعالى عزير را به پيامبرى برانگيخت تا بر همان قريههائى كه اهل آن را اماته فرمود و سپس احيا كرد ، پيامبرى كند و آنها از قريههاى پراكندهاى بودند و از مرگ ترسيدند و فرار كردند و در كنار عزير فرود آمدند و مؤمن بودند ، عزير هم به نزد ايشان آمد و شد مىكرد و كلام و ايمانشان را مىشنيد و به واسطهء آن دوستشان مىداشت و با آنها برادرى مىكرد ، يك روز از ميان آنها غايب شد و چون برگشت ديد كه همه افتاده و مردهاند ، و بر آنها اندوهگين شد و گفت : « چگونه خداوند اينها را پس از مردن زنده كند ؟ » [1] تعجّب كرده بود كه همه آنها در يك روز مردهاند ، در اين هنگام خداى تعالى او را نيز بميراند ، پس يك صد سال در ميان آنها بود تا آنكه خداوند همه آنها را زنده كرد و آنها صد هزار رزمنده بودند ، سپس همه آنها را به دست بختنصّر به كشتن داد و هيچ يك از آنان رهايى نيافت .