نام کتاب : سيرى در الغدير ( فارسي ) نویسنده : محمد أميني نجفى جلد : 1 صفحه : 138
تبعيد مالك اشتر و اصحابش عثمان پس از چندى سعيد بن عاص را به امارت كوفه گمارد . وى نيز به بهانههاى مختلف كوفيان را مورد ضرب و شتم قرار مىداد . سعيد بن عاص ، هاشم بن عتبه ( همان ياور صديق پيامبر ) را فقط به دليل اينكه زودتر از ديگران هلال عيد فطر را ديده به باد كتك گرفت و خانه وى را آتش زد . [14] آنهائى كه با سعيد بن عاص مخالفت مىكردند عاقبتشان به تبعيد مىكشيد ، آنها يا سر و كارشان با عثمان در مدينه مىافتاد و يا با معاويه در شام . سعيد بن عاص در نامهاى به عثمان نوشت : " من با وجود مالك اشتر و دوستان سفيه وابلهش - كه به قراء قران معروفند - نمىتوانم در كوفه امارت كنم " . عثمان يك نامه به سعيد نوشت و يك نامه به مالك اشتر . به سعيد بن عاص نوشت : " مالك و اصحابش را به شام تبعيد كن " . و به مالك نوشت : " . . . من فكر مىكنم تا صدمه مرگبارى به تو نرسد دست از كارهايت بر نخواهى داشت . به محض اينكه نامهام به دست تو رسيد به طرف شام حركت كن چون تو اهالى كوفه را فاسد كرده اى " . سعيد بن عاص ، به دنبال اين دستور ، مالك و نه تن ديگر را - كه در ميان آنها كميل بن زياد نخعى نيز ديده مىشد - به شام تبعيد نمود . [15] اين استبداد در پايتخت حكومت ( مدينه ) بيشتر به چشم مىخورد . در آنجا يا كسى جرأت اعتراض نداشت و يا در صورت اعتراض كردن به سرنوشت عمار وابوذر دچار مىگرديد . عمار ياسر كسى است كه خدا و پيامبر ( ص ) بارها وى را ستودهاند . [16] يك بار
[14] طبقات ابن سعد ج 5 / 21 . [15] انساب الاشراف ج 5 / 39 - 45 . همچنين رجوع بفرماييد به تاريخ طبرى ج 5 / 88 - 90 ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 168 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 158 - 160 ط قديم [ = ج 2 / 129 - 134 طى جديد ] . براى اطلاع از ماجراى تبعيد هاى ديگر رجوع شود به الغدير ج 9 / 45 - 60 . [16] رجوع بفرماييد به الغدير ج 9 / 20 - 28 . آياتى كه عمار را مشمول آنها دانستهاند عبارتند از : * امن هو قانت اناء الليل ساجدا وقائما يحذر الاخرة . . . [ . . كسى كه اوقات شب را در عبادت خدا به سجده و قيام مىپردازد و از عذاب الهى بيمناك است . . . ] الزمر 9 . * ولا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة والعشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شئ [ = كسانى را كه شبانه روز پروردگار خود را مىخوانند و ( رضاى ) خدا را طلب مىكنند از نزد خود مران كه چيزى از حسان آنان بر تو نيست . . . ] الانعام 52 . * إلا من أكره وقلبه مطمئن بالايمان [ = . . . جز آن كسى كه مجبور شود ولى دلش در ايمان ثابت باشد ] النحل 106 . * افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقيه كمن متعناه متاع الحيوة الدنيا . . . [ = آيا كسى كه وعده نيكوى ( فردوس جاودان ) را به او دادهايم - و او نيز به آن وعده خواهد رسيد - به مانند كسى است كه متاع زندگى دنيوى را به او بخشيدهايم ] القصص 61 . * اومن كان ميتا فأحييناه وجعلنا له نورا يمشى به في الناس . . . [ = او ( در دنياى جاهليت ) مرده بود . پس ما او را زنده كرديم و به او نورى ارزانى داشتيم تا بوسيله آن در ميان مردم ( سرافراز ) برود . . . ] الانعام 122 .
138
نام کتاب : سيرى در الغدير ( فارسي ) نویسنده : محمد أميني نجفى جلد : 1 صفحه : 138