نام کتاب : سيرى در الغدير ( فارسي ) نویسنده : محمد أميني نجفى جلد : 1 صفحه : 108
وتوفيت غصصا وبعد وفاتها * قتل الحسين وذبحت اولادها . . . - پيامبر ( ص ) در آخرين حج خود - در روز غدير - ولايت را به على ( ع ) واگذار نمود ، و تمامى مردم شاهد اين واقعه بودند . - روز غدير - با بركتها پايان ناپذيرش - از على ( ع ) ( و ولايت او ) برترى يافته ، - گروهى ( در روز غدير به ظاهر ) وصيت پيامبر ( ص ) را قبول نمودند ولى در سينه كينههائى كه نسبت به اهل بيت پيامبر داشتند مخفى كردند . - ( عاقبت ) در آن روزى كه پيامبر فوت شد گماشتگان آن گروه كينههاى خود را با ظلم و ستم ( به آل پيامبر ) آشكار ساختند . - آنها كوردلانه و از روى گمراهى خلافت الهى و خلافت ولى او را نپذيرفتند . - گرد هم آمدند و حق فاطمه را از وى گرفتند و زندگى او را با اندوه در آميختند . - فاطمه با غصه از دنيا رفت ، و بعد از وفات او بود كه حسين را كشتند و فرزندانش را سر بريدند . آغاز انحراف ساعاتى بيش نبود كه از رحلت پيامبر اكرم ( ص ) مىگذشت . مردم دو دل بودند ، آيا بگيرند يا منتظر آينده باشند ؟ ! ارعاب نو بنياد حاكم بر مدينه ، جرأت هر گونه اعتنا به جنازه پاك پيامبر را از بين برده بود . عثمان فرياد مىزد : " اگر كسى اظهار كند كه پيامبر مرده ، زبانش را خواهيم بريد " . [1] عمر نيز مىگفت : " عده اى منافق گمان مىكنند پيامبر مرده است ، [2] من سر از تن كسى كه اين حرف را بزند جدا خواهم كرد " . [3] صحابه با وفا ! به حركت در آمده . آنان بدن كفن پوش پيامبر را - به حال خود - رها كرده [4] و در كوچهها همصدا به شيوخ خود فرياد مىزدند : " پيامبر نمرده است و
[1] العثمانيه ( تأليف جاحظ ) ص 79 . همچنين مراجعه شود به انساب الاشراف ج 1 / 567 . [2] انساب الاشراف ج 1 / 565 ، تاريخ ابن خلدون ج 2 / قسمت دوم / 63 ، تاريخ الخميس ج 2 / 185 . [3] تاريخ طبرى ج 3 / 198 ، البداية والنهايه ج 5 / 242 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 128 ط قديم [ = ج 2 / 40 ط جديد ] ، تاريخ ابى الفدا ج 1 / 156 ، روضة المناظر ج 11 / 112 ، شرح المواهب اللدنيه ج 8 / 280 ، الرياض النضره ج 1 / 125 ، 126 . [4] طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت دوم / 76 ، العقد الفريد 2 / 253 ، الرياض النضره ج 1 / 213 .
108
نام کتاب : سيرى در الغدير ( فارسي ) نویسنده : محمد أميني نجفى جلد : 1 صفحه : 108