فيلواكوشان [1] اصلشان از ديلمان است . چون در آن ولايت الحاد ظاهر شد ، جد ايشان [ امير شهر [2] ] بسبب مسلمانى از ولايت ديلم تخلف نمود و بقزوين آمد و متوطن شد . مردى متمول بود . ضياع و عقار خريد . نعمتى تمام بر او جمع شد . پسر او جمال - الدين فيلواكوش [3] ، از اكابر ارباب و متمولان قزوين بود . اكنون كسانى كه از ايشان باز ماندهاند ، در مال و جاه زيادت مرتبهاى ندارند . [4] قضويان [5] جدشان فخر الدين فخر آور در ديوان قضا وكالت كردى . بدين سبب ايشان را قضوى خوانند [6] . پسرش عز الدين ابى العز هوس كار ديوان كرد . پدر جدم امين الدين نصر مستوفى او را ارشاد كرد و بخدمتكارى امير آيتغمش مملوك اتابك محمد بن ايلدگز در آورد و چون او از قبل خوارزمشاه حاكم عراق شد ، عز الدين ابى العز از نيابت او نعمتى وافر حاصل كرد . املاك و اسباب خريد . آن قوم را نسبت به دو ابو العزيان [7] نيز خوانند . نبيرهء او عماد الدين عمر پيش امير بوقا نايب بود . بوقت آنكه خليفه بر دست مغول شهيد شد و امير بوقا امارت بغداد يافت ، عماد الدين عمر در اجراء خيرات و رفع رسوم ناپسنديده سعى بليغ نمود . بدين سبب در بغداد نامش بلند شد و بغداديان او را ثالث العمرين خواندند . قوم ايشان مردمى صاحب جاه و مالاند و تا بزرگى [8] بديشان رسيده از نعمتى كه داشتند هيچ نقصان نپذيرفت [ بلكه در تزايد بود ] [9] در اين عهد از ايشان صاحب مرحوم عز الدين منوچهر بن جمال الدين امير على بن صدر الدين محمد بن عز الدين ابى العز بن فخر آور [10] صاحب جاه و مال بود و در كسب و جذب دنياوى رايى صايب داشت و در حفظ آن جدى بغايت .
[1] - در نسخهء ب ، ذكرى از ايشان نيامده - ر : فيلوكوشان [2] - در نسخهء م : اميرهء شهر . [3] - م : فيلاكوش [4] - ر : مال و جاه و زيادت مرتبه ندارند [5] - ب : قصويان - ق : قضويات [6] - ازينجا تا علامت ستاره از نسخهء ب ساقط است . [7] - ر : بو العزان - ق : ابو العزات ف : بلغزان [8] - ر : و تا غايت كه بزرگى بديشان [9] - ق ، ندارد [10] - م : عز الدين بى ابى العز بن فخر آور - ر . . . صدر الدين بن محمد بن عز الدين ابو العز .