او نكرد تا به مكه رسيد . اعرجى قزوينى آنجا بود كه شيخ را طعام دادى . بوقت دخول قافله به مكه ، علك منتظر او بود . جوان گفت منتظر مباش كه او رنجور است . علك در مكه بخانهء او رفت و افطار كرد . جوان نكرد و در مراجعت نيز همچنين . چون بدر قزوين رسيدند ، شيخ علك نشان خانهء جوان پرسيد . نگفت و از او جدا شد . شيخ علك بر در دروازه مادر جوان را ديد كه نشان او از علك مىپرسيد . علك از او نشان خانه پرسيد و آنجا رفت . جوان گفت خدايا چون سر مرا آشكار كردى مرا مرگ فرست و همان شب بجوار رحمت حق پيوست . ديگر مقبرهء محلت جوسق در آنجا گور شيخ علك قزوينى است و در آن مقبره موضعى است قبور الشهدا خوانند . دعا در آن موضع مستجاب باشد . [1] ديگر مقبرهء محلت دزج . بسيارى صلحا و عباد آنجا مدفونند [ و از مشايخ شيخ عوض آنجا مدفون است و او را كرامات ظاهر بود [2] . ] ديگر مقبرهء دستجرد . در آنجا مقابر اعاظم سادات است و پشتهاى است كه آن را كوهك خوانند . دعا آنجا مقبول است [3] [ ديگر بجانب محلت ارداق در جنب مزار كهنبر مزار خواجه احمد كنار حاله ( ؟ ) [4] و خواجه محمد قراضه ( ؟ ) [ 4 ] و دو مقبرهء ديگر از آن سادات علوى سيد بهاء الدين و سيد فخر الدين كه موى ايشان بامتحان بر آتش نهادهاند و نسوخته است . [5] ] و جهت آنكه قزوين در اول چند شهرستان بود ، خارج شهرستانها [6] نيز مقبره ساخته بودند . چون بارو كشيدند و آن همه شهرستانها داخل بارو شد ، مقبره ها نيز داخل شهر شد و به چند جاى بماند و بيرون از اين مقبره ها در مسجد جامع و ديگر مساجد و مدارس و خانقاهها [7] قبور اكابر است و امام سعيد امام الدين رفع
[1] - ر : گردد ف : باشد [2] - م فقط [3] - ف ، ر : دعا را آنجا اجابت باشد [4] - چون فقط در يك نسخه اين اسامى آمده ضبط صحيح و اطمينان بخش آنها ممكن نگرديد . [5] - م فقط [6] - ر : شهرستان [7] - ر : خانقاهات .